هر چی زور زدم نتونستم بلندش کنم


سلام خوبین شما؟

خاطره ای بهیاد ماندنی در 7 مهر ماه روز آتش نشان

روبروی تلویزیون نشستم  توعالم خودمم

تلفن  زنگ میخوره

قاسم جواب میده

رو برگه یسری چیز مینویسه ومیاد

فرمانده رو صدا میزنه

با هم صحبت میکنن

میرم جلو

آقا قاسم اگه موردیهس بگو تا من اماده شم؟

هیچی آبتین  چیز خاصی نیس

جاده شهر فیروزه بعد از کارخونه پنیر

تماس گرفتن یه برغاله تو چاه افتاده

باید بریم درش بیاریم

لباسم روعوض می کنم

هارنس رو  می پوشم و حرکت

از اونجا که ایستگاه 4 

همون ایستگاهی  که من شیفت میدم

تو نجات یه ایستگاه نوپاییه و هنو بچه ها تجربه کافی  تو عملیات رو ندارن

با ستاد فرماندهی تماس میگیرم و اعلام  میکنم

وضعیت چاه اگه یه خورده ناجور باشه بچه های ایستگاه1 رو باید بفرستین

اطلاعات تکمیلی رو هم میگیرم

الان حدود 10 کیلومتر رو پشت سر گذاشتیم

کارخونه پنیر روهم که رد کردیم

اون دور یه موتوری لب جاده ایستاده و داره واسمون دست تکون میده

میرسیم بهش

جلو حرکت میکنه و ما هم پشت سرش

بعد از 300 متری میکشه سمت چپ و جاده  خاکی

به سمت زمین های کشاورزی

رو بقاسم می کنم و میگم:

قاسم اینا می خوان مارو بکشن

کلی خندیدیم

رسیدم به یه چاه عمیق که یه خونه کنارش بود و چند نفری هم منتظر ما

از ماشین پیاده میشیم

میریم جلو

با خندهای ملایم سلام واحوالپرسی میکنیم

خب چاه کجاست؟

آقا بفرمایین  پشت خونس

پشت خونه دهانه چاهی رو میبینم مربعی شکل

یه نگا میندازم

حاجی عمقش چقدره؟

حدود 10متر آقا

با هدلامپم نور میندازم تو چاه

رو به بنده خدا می کنم و میگم:

از ده متر عمقش بیشتره

بنده خدا: نه اقا 10 متره

میگم:مشکل متراژ ما نداریم

عمق مهم نیس

(تو دلم گفتم:تا عمق 110  متری تست شدم میتونم برم)

باشه الان متر می کنم

هدلامپمو با طناب می فرستم پایین

طنابو متر می کنم

14 متر بود

به کمک قاسم سه پایه رو برقرار می کنیم

تو حمل لوازم تا دهانه چاه از بنده خداها کمک گرفتم

با کمال خونسردی کارار رو پیش می بردیم

طنابو رو متصل کردم

پسره گفت:با همینا می خوان برن پایین؟

به لبخند جوابشو میدم  بله با همین طنابا

همه چی آمادس

خیلی قاسم منو می فرسته پایین

همینطور که میرم پایین

ارتباط کلامیم رو با بالا قطع نمی کنم

در ضمن دیواره چاه رو هم بدقت بازرسی میکنم

حس میکنم بعضی قسمتهای دیواره چاه ورم کرده

که این ینی خطر  ینی ریزش

البته ورم زیاد نیس

فرود رو ادامه میدم

بزغاله مشاهده شد

این پایین شرایط خیلی متفاوته

اینجا  دیگه فرم چاه اصلا  گردنیس

ورم دیواره های چاه اینجا بقدری زیاده که فرم چاه عوض شده

تو کمترین زمان ممکنباید بزغاله روبردارم و دِ فرار

بزغاله رو بخودم متصل می کنم

عجب بزغاله آرومیه ها

تکون نمی خوره

خدارو شکر سالمه سالمه

دسمو می برم زیر شکمش تا بلندش کنم

ماشاالله   چه سنگینه 

هر چی زور زدم نتونستم بلندش کنم

بیخیال مهم نیس

بچه ها منو بکشن بالا  با من میاد بالا

به قاسم میگم که خیلی سریع منو بکشن بالا

همینطور که منو میکشن بالا

برغاله  بعی میگه و میاد بالا

اینجاست که متوجه شدم پاهای بازغاله خاطره ما تو خاک فرو رفته بوده

الان دیگه آویزونه  

بانوار بخودم بستمش

نیگاش میکنم  رحمم میاد   نوار دور کمرشه  شاید اذیتش کنه

میذارمش  رو زانوم

اینجا جاش بهتره  فشاری هم روش نیس.

از چاه خارج میشیم

بنده خدا زود میاد بزغاله رو از من میگیره  تا ببره

میگم: حاجی  کجا صبر کن بابا

این بزغاله بدبخت به من متصله

عجله نکن بابا

بزغاله رو جدامی کنم و از چاه میام بیرون

بزغاله اینقدر ضعیف شده بود که نمی تونس رو پاهاش وایسته بدبخت

باهاش کلی عکس میگیرم

قاسم هم میبرتش لب آب و سروکلشو میشوره  بهش آب میده

پ ن : بزغاله ی شیر خوار9 روز پیش از گله جدا میشه و تو چاه سقوط میکنه

       بعداز گذشت 9 روز یه آدمه فضول یه اجر میندازه تو چاه وبزغاله بعی میگه و متوجه میشن که یه بزغاله تو چاهه/خیلی ضعیف شده بود خیلی

پ ن 1: چاه های قدیمی رو تا جایی که ممکنه پر کنین  یا دهانه چاه رو با بتن مسدود کنین

پ ن 2:چاها از  یه سمت خرابی کرده بود وتا نزدیکی دیوار خونه بنده خدا رفته بود  و این ینی خراب شدن خونه

      یادتون باشه چاه ها همیشه باید حداقل 2 متر با دیوار های حمال فاصله داشته باشن. این قانونه  تذکرات لازم روبه بنده خدا دادیم.

-------

تاریخ:7/7/91

اعلام حادثه: 13:15

رسیدن به محل:13:29

مدت عملیات : 30 دقیقه

مامورین اعزامی: جناب اقای قاسم فرجامی  / آبتین محب

 

 

 

نظرات 24 + ارسال نظر
داش ناشناس:( شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ب.ظ

بزغاله میخوام

شما خونتون باغ وحش دارین؟

حمید شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:17 ب.ظ

سلام داش.خوبی؟
چه عکسای قشنگی!خراب ژستتم داداش جون.
نوکرم.

سلام
ممنونم
لطف دارین شما

سجاد شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:36 ب.ظ http://salimisajjad.blogfa.com

فقط میتونم از طرف بزغاله بگم:
بـــــــــــــــــــــــــــــــــع
البته ناراحت نشو ، میخواست تشکر کنه .

بعععععع
ینی خواهش می کنم

فرنوش شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ http://gozareayam.blogsky.com/

سلاااااااااام........

وای چه بزغاله بانمکی.حیوونی 9روز اونجا بوده؟!
خدا رو شکر که اون آدم فضوله باعث خیر شده...
واقعا خاطره خوبی بوده.
خدا قوت

اینجاس که میگن عدو شده سبب خیر
ممنونم

دندونی شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:44 ب.ظ

دیدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من داشتم فیزیولوژی میخوندم...
خسته شدم گفتم یه سر به نت بزنم...
دیدم باز آپپید!!!
....................
میگا حالا این شنگوله یا منگول؟
البته فرم گوشاش شبیه حبه انگوره!!
....................
میگم این بزغاله قبلا مدل نبوده؟ یا مثلا با آتلیه و عکاسی سرو کار نداشته؟
وجدانا خودتون قضاوت کنید تو عکس دومیه داره لبخند میزنه به دوربین!!! دروغ میگم؟ همه نگاه کنید!
راستی این همه عکس ازش گذاشتی ولی انگار امضاشو گم کردین یا یادتون رفته بگیرینا!!!
....................
عکس آخری بی نظریه!!!!!!!!!!!! اشکالش پاهای اون آقاست وگرنه میشد ازش استفاده کرد! عکاس هرکیه خیلی با سلیقه و هنرمنده!

خسته نباشین
به ساکرومترها رسیدین؟(درس گفتم)
تو عکس دومیه اون منمنه بزغاله که می خنده
اون عکسایی که من توشم رو قاسم گرفته بقیه رو خودم گرفتم

غزل شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 ب.ظ

وای چه نازه......... قربونش برم مــــــــــــن.....
طفلکی 9 روووووووووووز چه جوری دووم آورده؟!!!!
می بینم که چشمتون زدیم...... نظرا رو تایید نکردین! نچ...نچ...نچ....

سلام
خدا نگهش داشته دیگه

DANDOONI یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:35 ب.ظ

VAAAAAAAAAY B KHODA MANZOORAM SEVOMIe boood
BOOOD......oon k az nazdike..

vay khodaaa
asane asan ghasde jesarat nadashtam...
bbakhshd!!!

dandooni یکشنبه 9 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:02 ب.ظ

rasti ma roozetoon o tabrk goftim....


vali ingar hamchin arzesh taeed shodan nadashte... mokhtariiid...
asan noko taeed noko b mo che....
vali...
vali...
man k harfi nazadam k bad bashe v nakhad taeed she k....
[:S018:

rasti bebakhshid man physiology pezeshki mikhoondama... oonam k goftin rastesh ma nadashtim.. shayadam naresdimi badan miresim
hormouns mathabolism mikhoondam...

سلام
امروز سرعت پایین بود واسه همین نظرات نصفه نیمه تائید شد.
لطف دارین شما

دااااش ممد دوشنبه 10 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:51 ب.ظ

سلااااااااااااااااااااام سلام
بازم روزت مبارک، راستی چقدر به هم میاین عکس دومی رو میگم
ناراحت نشی، شوخی کردم ولی خودمونیما این بیشتر اندازه خودته تا اون بزغاله هه

من سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ق.ظ

آه چه بامزه ست! خدا خیرتون بده نجاتش دادین

مجید کحالیان سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ق.ظ http://www.vipers.blogfa.com

سلام شاید منو یادت رفته باشه تو کلاس امداد نجات ارتفاع افتخار آشناییتون را داشتیم.
گزارش کار جالب میدی خدا قوت

سلام
ممنونم
خوبی مجیدجان
بجا نیاوردن
عذرخواهم

fireman(ه) چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:45 ب.ظ

کاش من جای اون بزه بودم تو بغلت. بزه قدر موقعیتشو نمیدونه....بزه دیگه ، نمیفهمه.
ولی بالاخره یه روزی میاد منم جا بزه باشم..... مگه نه؟

حسود هرگز نیاسود
20 سوالیه؟

نیلوفر چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:48 ب.ظ http://taraneyerahaee.blogfa.com

عجب! پاچه شلوارت چرا انقدر کوتاهه؟
میگما! خوبه شما آتش نشانها دچار اختلالات اضطرابی و فوبی نیستید وگرنه عمرا یکیتون حاضر میشد بره تو چاه!

سلام
پاچه کوتاه مده دکتر الان
خبر نداری انگار
-----------------
وقتیکه هارنس فول تن می کنیم شلوارو یخورده بیشتر جمع میکنه
ازین اختلالات همبین فایرمن ها پیدا میشه

dandooni جمعه 14 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ب.ظ

rasti migam agha kheili khoobe ax mizarid vali biain no avari konid VIDEO bezarid daffe haye baad!!!
jeddi migam kheili BAHAL mishe...........
b pishnahade man fekr koniiid!!!!!

سلام
ممنونم بابت پیشنهاد
تا به امروز حوادثی که رفتم و فیلمش موجود بوده
رو فیلمشون رو ثبت کردم
یه دوربین دنبالم بخرم که گرونه
رو کلاه نصب میشه
همه چی آمادس واسه خرید
اما پول ندارم

شاعرشنیدنی ست دوشنبه 17 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:41 ب.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

هیچ وقت نمی تونم اینقدر فداکار باشم که به خاطر یه بزغاله خودمو به کشتن بدم دم شما گرم
ما توی شهرک برای آتش نشانامون روز آتش نشان مراسم گرفتیم یاد شما بودم اما راستش نتم قطع بود شارژش را بچه های تدارکات نداده بودن ذلیل نشده ها!!!
دم شما سبز
به روزم

سلام
تا محیط ایمن نباشه هیچ کاری نمی کنم
+ بسم الله

کهکشان جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:27 ب.ظ http://www.thegalexy.blogfa.com

سلام

قاسم اینا می خوان ما رو می کشن!!...خیلی تیکه باحالی بود!

خاطره بزغاله ایه قشنگی بود!
ممنون

--
راستی!
من بعد از مدتها وقفه وبلاگم رو آپ می کنم. اگه تشریف بیارید و از نظرات سازندتون استفاده کنیم خوشحالمون می کنید

یا علی


سلام
ممنونم
مزاحم میشیم

zizi شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:46 ب.ظ http://ma2ta200.blogfa.com/

اخی 9 روز تو چاه بوده ؟؟؟
طفلکی چه ترسیده؟؟
خوب شد پیداش کردینا!
هرنس چیه؟
واقعا فقط ی رب طول کشید؟ چ زوود؟
سلام

بله 9 روز تو چاه بوده
خیلی ترسیده بود
بله یه رب
زوده؟ سری بد 4 ساعت طولش میدیم

zizi یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:16 ب.ظ

من که اینجا نظر داده بودم
کوش؟؟؟؟؟
نیومده؟؟؟
مث اینکه نیومده...
.
.
هرنس چیه؟

سلام
تائیدش کردم
دقت کنین/
----------------
هارنس
ما واسه اینکه تو عملیات
نجاتتو فضا های معلق
فشار رو رو بدنمون تقسیم کنیم
از هارنس استفاده می کنیم
مثل یه لباس می پوشیمش
2 تاحلقه واسه پا داره
یه حلقه کمری
2تا نوار هماز روشونه هامونه
/////////
اگه متوجه نشدی تصویرشو واستون ثبت کنم

zizi سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ب.ظ

اگه خودتون 9 روز ته ی چاهه 10 متری تنگ و تاریک پر از سوسک و عقرب و جن بودید و اتشفشانی 4 ساعت طولش می داد خوب بود؟؟
اون ببیی بیچاره هر ی دقیقه واسش ی عمر می گذشت شما نمی دونید ]چی کشیده چ کار خوبی کردید ی ربه رسیدین خیلییییییییییییییییی:دی
عکسشو میشه بذارین آیا؟؟؟

سلام
نه خوب نبود
این همه عکس کمه؟

zizi جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ق.ظ

خودم جستو جو کردم یافتمش
از ایناس نیگا:http://www.urbanclimb.com.au/urbanclimb/wp-content/uploads/2009/05/petzl_adjama_harness_1.jpg
یاد گرفتی؟؟؟

بسیار عالی

سپنتا سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ب.ظ http://httphttp://a-z-iran.mihanblog.com/

-خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای، درست در نقطه آغاز هستی.

سلام
موفق باشین
یاعلی[گل]

سلام
ممنونم
همچنین

هومه یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ب.ظ http://www.ghaensport.ir

سلام . گهگاهی مس خوانمتان .
این بزغاله چقدر خوشحاله که بعد از نه روز چشمش به نور آفتاب روشن شده است .

دختر نارنج و ترنج دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:16 ق.ظ http://toranjbanoo.com

پس بیخود نبود من اون عکس ها رو دیدم یادم به تو افتاد.......
از اون روزی که مارلی (گربه م) رو آوردم به خونه هر حیوونی که می بینم یاد مارلی می افتم. الان این روایت تو رو می خوندم همه ش مارلی رو مجسم می کردم ته اون چاه........
خدا عمرت بده پسر..................
خیلی خیلی ماهی....

n.amn پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 12:47 ب.ظ

چند کیلو ؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد