من به تو ایمان دارم

مهدی عزیز

من باور دیگران را باور ندارم

من خودت را باور دارم

مهدی عزیز

آخرین بار نگاهمان در مشهد/ افتتاحیه انجمن غارنوردان استان بهم گره خورد

مثل همیشه با خنده و نگاهی مهربان به سلامم پاسخ دادی

مهدی عزیز

من به تو ایمان دارم

دوستدارت آبتین




خانواده کوهنورد ارزنده کشور مهدی عمیدی در بیانیه‌ای عنوان کردند: مصلحت خدا ایجاب کرد این امانت عزیز را در کوهستان که مظهر قدرت و عظمت اوست و عشق مهدی نیز بود، بازستاند.

 
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) - منطقه خراسان، متن کامل بیانیه خانواده مهدی عمیدی به شرح زیر است:



ای حکیم بی همتا و ای پروردگاری که جز حکمت و رحمت از وجود مقدست سراغ نداریم، از سویدای دل و با همه وجود خطابت می‌نماییم و پیوسته زمزمه می کنیم "الهی رضاً برضاک و تسلیماً لامرک" زیباترین جمله‌ای که بر زبان مقربان درگاهت جاری شد. بار پرودگارا به قدمت تاریخ از ازل تا به ابد، همواره سخت‌ترین آزمایش‌هایت را برای برترین بندگانت مقدر فرمودی؛ چنانکه جانسوزترین مصائب تاریخ یعنی همان مصائبی را که بر اهل آسمان و زمین گران آمد و ملک و ملکوت را تا ابد داغدار کرد، برای ارباب غریبمان حسین(ع) رقم زدی، همان حسینی که مقرب‌تر از او به درگاه عزیزت بر صحنه گیتی وجود نداشت.

بارالها، مصلحتت ایجاب کرد امانت عزیزی را در کوهستان که مظهر قدرت و عظمت توست و عشق او نیز بود از ما باز ستانی. تردیدی در حکمت و مصلحت ذات اقدست نداریم و اگر مصیبتی که بر ما وارد شد، نشانه آن است که ما را نیز در جرگه خوبان درگاهت پذیرفته‌ای، به این امر راضی و خشنودیم و در عمل به آنچه ولی نعمتمان امام رئوف علی ابن موسی الرضا(ع) فرموده است: ... إن کنتَ باکیاً لشیءٍ فَابکِ للحسین... (اگر خواستی بر چیزی گریه کنی بر حسین گریه کن...) جز بر مصیبت عزیز زهرا(س) نمی‌گرییم، باشد که به برکت گریه بر ارباب مظلوممان حسین(ع)، ما و مهدی عزیزمان را از شفاعتش محروم نگردانی که جز آن کشتی نجات، راهی برای رهایی از اهوال برزخ و قیامت نمی‌شناسیم.

خدایا تو را شاکریم که اگر ما را اینگونه آزمودی، الگوی سربلندی در آزمون، یعنی «تسلیم و رضا» را نیز با رسیدن ایام عزای سرور و سالارمان در مقابل چشمانمان قرار دادی تا راه را به ما بنمایی. خداوندا بر دوری مهدی عزیز، با استعانت از تو شکیبا خواهیم بود، زیرا دنیا دار فناست و در کمتر از چشم به هم زدنی ما نیز باید بار سفر ببندیم و به او بپیوندیم، همانجا که پیشینیان رفتند و پسینیان را نیز از آن گریزی نیست، اما در این ایام عزیز که به برکت حسین(ع) رحمت واسعه الهی، گناهان شیعیان و عزادارانش را بی‌حساب می‌بخشایی، تو را به حق مادرش زهرا(س) سوگند می‌دهیم، حسن عاقبت، مغفرت و آسایش سرای باقی را برای جگر گوشه مان و ما نیز که به او خواهیم پیوست، مقدر فرما که خیر و سعادت را جز این تعریفی نیست.

عمری گفتیم و شنیدیم که مقام رضا بالاترین مرتبه عرفان و برترین صفت اولیای حضرت حق است و هان وقت عمل است: الهی رضاً برضاک و تسلیما لامرک.

در پایان از همه عزیزانی که با مهدی بودند و هم اکنون در کنار خانواده مهدی هستند، نهایت تشکر و قدردانی را داریم و سلامتی و سربلندی آن‎ها را از خدای مهربان مسئلت می‌نماییم.

نظرات 13 + ارسال نظر
سجاد پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:56 ب.ظ http://1920.blogsky.com/

جز معدود آدمهای با شرف این مملکت هستین
آتشنشانهارو میگم
زنده باشین

سلام
ممنونم
لطف داری شما

فرنوش پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:07 ب.ظ http://gozareayam.blogsky.com

سلاااااااااام........
اگر چه او نیست اما
یادش
و
خاطره اش
در قلبها و ذهن ها جاریست....

zizi پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:20 ب.ظ http://ma2ta200.blogfa.com

داش ناشناس:( پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ب.ظ

روحش شاد

زجاجی جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ق.ظ

یک ماه زمان زیادی است برای فتح قله .......
اما او کوهنورد با تجربه ای است....

برای سلامتیشان دعا می کنم

سپاس

حمید جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:44 ق.ظ

داش آبتین سلام، خوبی؟ تسلیت میگم دادا.
التماس دعا
نوکرتم

ممنونم
فدات شم الهی

فقط من! جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:37 ق.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/

تازگیا رفتین تو خط پستای اختصاصی
اول خانم حسینی ... الان آقا مهدی...
پست بعد؟

غزل جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ب.ظ

هما جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:09 ب.ظ

واااااای
ایشون مرد بیشتر از این حرفان ....
خدا کنه زنده باشن ...

فقط من! یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:59 ق.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/


متاسفم...
خدا رحمتشون و رحمتمون کنه ...

دندونی دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ب.ظ

وای خدای من...
هی میخواستم بیام ادامه مطلب و میترسیدم اخرش همین چیزایی رو ببینم که نوشتید!
باور می کنید از شدت ناراحتی دستام شروع کرده به تیر کشیدن!
خدا روح بلندشون رو قرین رحمت کنه...!
همیشه فک می کردم اینجور اتفاقا توی فیلم و سریال ها میفته یعنی باورشون از نزدیک سخته...!
............................
حرف‌های ما هنوز ناتمام ....
تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود
آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود!

دااااش ممد چهارشنبه 8 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:44 ب.ظ

خدایش بیامرزد....
دوست دارم آن گونه که می خواهم بمیرم، زیبا و آرام و در آغوش خدا، نه اینکه چون حیوانی در بیابان تلف شوم...

sayeh سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:10 ب.ظ

به امید شنیدن خبراهای خوب و جدید تر از او
ناامیدی هرگز...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد