مهین خانم چه خوشگل شدی امشب

سلام

وا    واسه چی می خندی

واسه چی ؟   واسه عنوان خاطرم

عنوانه دیگه مگه چشه؟

چی شده؟ مشکوک میزنم

عزیز بفرمایین ادامه مطلب

یه روز گرم که عرق از سرو کلم مثل بارون بهاری میریخت

یه سرویس گرفتم تا برم ویترینی که واسه گالریم خریده بودم رو حمل کنم

از اونجا هم که من هم مثل باد با ملت برگ می خورم

با آقای راننده رفیق شدیم

خلاصه گفتیم و خندیدیم

بنده خدا زد سر شونم و گفت:  اینو گوش کن حالشو ببر

منم که مشتاق برگ خوردن

راننده شروع کرد به صحبت:

آقایی که شما باشی امروز صبح یه سرویس دربستی داشتم تا کارخونه قند(20 کیلومتر خارج از شهر) مسافرم  رو پیاده کردم

تو مسیر برگشت

2 تا خانم رو دیدم با یه قفس

دست بلند کردن

آقا دربس    منم ترمز کشیدم

خانمه قفس رو جلو گذاشت و خودشون هم عقب نشستن

راه افتادم

تو این قفس یه مرغ مینا بود

وای که چقدر وق زد این مینا

هی خانومه از صندلی عقب دستشو میزد به قفس و میگفت:

عسلم  عسلم آروم باش دیگه

عسلم بشین

عسلم نکن

عسلم آقای راننده رو اذیت نکن

خلاصه خانومه ر و به من کرد و گفت :

آقا عسلم اذییتون می کنه  قفس رو بدین عقب

منم قفس رو دادم دستش

تا قفس رو دادما

اینجاشو گوش کن خیلی باحاله

تا قفسو دادم عقب

مرغ مینا رو به خانومه کرد

همون خانومه که هی می گفت عسلم عسلم

مرغ مینا چش تو چش خانومه گفت:

مهین خانوم  به قول اصغر آقا چه خوشگل شدی امشب

راننده گفت:

تا مرغ مینا اینو گفتا خانومه هی رنگ عوض می کرد

منم که از خنده مرده بودم

منتظر ادامه کلام مینا خانوم بودم که

خانومه  هراسون گفت:

آقا نگه دارین   آقا نگه دارین ما پیاده میشیم

راننده میگه  : خانم هنو به مقصد نرسیدیم که

خانومه هم رنگش مثل اتیش سرخ  

جواب داد: ممنونم  پیاده میشیم

بقول راننده  خانومه ترسیده بود که مینا همه چی رو فاش کنه و کار به جاهای باریک بکشه

وای که چقدر خندیدم