خاطرات یک آتش نشان

کهکشان چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:57 ب.ظ

سلام
منو یاد این جمله انداخت که:
مادرا هر وقت بمیرن زوده!

خدا سایه پدر و مادر رو از سر ما کم نکنه

مادرا هیچ وقت نمی میرن
این جمبه 100% اشتباهه

داش ناشناس:( چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:29 ب.ظ

مادرم آخرین لحظه دیدار تو
آخرین لحظه عمر من بود
مادرم آخرین حرفهای تو
آخرین لالایه های من بود
مادرم آخرین اشک های تو
آخرین گریه من بود
مادرم آخرین مهربانی تو
آخرین مهر دنیای من بود
مادرم آخرین روز تو
آخرین روز من بود
مادرم آخرین کلام تو
آخرین نوای دلنشین من بود
......

.....

zizi چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:49 ب.ظ

قشنگ ترین عنوان همونیه که روی شنا نوشته شده

حمید چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:06 ب.ظ

سلام مهربون
خسته نباشی
عا شقشممممممممممم

غزل چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:46 ب.ظ

مامان من الان پیش خودم نشسته....... قلبونش بلم مـــــــــــن.... دل همتون بسوزه
-----------------------------------------------------------------
مامانا فرشتن........ قدرشونو بدونیم.....

کاوه چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ

چه تصویر قشنگی بود.

خب آبتین جان خداروشکر من نترکیدم.
ولی جدی دارم تو فامیل به عنوان آقای ایمنی معروف میشم!

هما پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:13 ق.ظ

کهکشان پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ق.ظ http://www.thegalexy.blogfa.com

سلام
فرمایش شما متین! مادران همیشه در قلب عزیزانشان زنده هستند...

جسارتا سئوالی داشتم.
دیروز در مشهد جوان 30 ساله ای قصد پرت کردن خودش از ساختمان را داشته. ماموران آتش نشانی در صحنه حاضر می شوند. 20 دقیقه مکالمه با تلفن همراه با جوان، اثربخش می شه و از خودکشی صرف نظر می کنه.
می خواستم بدونم برای این ماموریت ها اشخاص خاصی در نظر گرفته می شوند و تعلیم می بینند؟ مذاکره کردن و مدیریت بحران خودکشی و حتی در مذاکرات بحرانهای دیگر کشی به عهده چه کسانی است؟
روانشناس دارید؟
افراد تعلیم دیده دارید؟

ممنونم که همیشه سئوالات را واضح و روشن پاسخگو هستید
یا علی

سلام کهکشان
یسری دوره های روانشناسی باید مطمئنا برگزار شه
اینجا ما این اموزشها رو تو سازمان ندیدیم
اما تو هلال احمر دوره ای با عنوان حمایت های روانی برگزار میشه
وظیفمونه

مینا جان پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ق.ظ

سلام این دعوای بی دلیل تو باعث شد من یکی از خوانندگان پر و پا قرص سایتت بشم و یه دوست که البته اینو از قبل بودم ها قبلا؛ نوشته بودم که خیلی ازت خوشم میاد.یه دوست تنها

سلام
دعوا؟
کدوم دعوا؟
لطف دارین شما

فرنوش پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ق.ظ http://gozareayam.blogsky.com/

سلاااااااااام........
دارم به این فکر میکنم که نگارنده اون لحظه چی از ذهنش گذشته که باعث حکاکی زیباترین نام بر روی شن های ساحل شده؟؟؟شاید آرامشی که دریا به اون داده اونو یاد مامانیش انداخته...

zizi پنج‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:29 ب.ظ http://ma2ta200.blogfa.com

فقط من! جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:07 ق.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/

عیدتون مبارک و روزهاتون سرشار از امید
" عشق جاری در زمان"
یعنی مادر!

سلام
همچنین
ممنونم

زجاجی جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ق.ظ

به بهشت نمی روم اگر مادرم آنجا نباشد....

حسین پناهی

دندونی جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:01 ب.ظ

یه جای خوندم:
اشتباهی خونه یه خانم مسنی رو گرفتم، اومدم معذرت‌خواهی کنم هی می‌گفت مینا ‌جان تویی؟ هی می‌گفتم ببخشید مادر اشتباه گرفتم، باز می‌گفت مینا جان تویی مادر؟ می گفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید! اسم سوم رو که گفت دلم شکست.. گفتم آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم. اون قدر ذوق کرد که چشام خیس شد.

چه مادر و پدرها و پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی که چشم انتظار یه تماس کوچولو از ما هستن.. ازشون دریغ نکنیم!
........................
نفس هایم به فدای مهر نگاهت ، نفسم باش که نباشی دلم که هیچ دنیا هم تنگ می شود...