توچشاش نگاه می کنم و میگم: خدا بیامرزتت روحت شاد

سلام

حس نوشتن ندارم

خسته  ام

اما چون قرار است  روزی منتشر شود  کتاب  شود  مینویسم

 نور صبحگاهی  از پشت پرده اسایشگاه  خودنمای میکنه

بین خواب و بیداریم

صدای بیسیم رو میشنوم

این ستاد فرماندهی کنار آسایشگاه هم آفتی شده واسه ما

یه  چیز کاملا  غیر استاندارد کنار آسایشگاه

جانم؟ نه عزیز خواب کجا بود اسمش آسایشگاه

اما در واقع  اِکو بیسیمه

بگذریم صدا میاد صدا یبیسیم 

نجات 110    نجات 100

از رو تخت بلند میشم  میرم سمت فرماندهی

حادثه مربوط میشد به آتیش گرفتن یه اتوبوس

اپراتور بچه های ایستگاه 2 رو اعزام میکنه

حادثه در کیلومتر 20 جاده سبزوار به سمت نیشابور اتفاق افتاده

تماس میگیرم با بچه های هلال احمر که تو کیلومتر 24 مستقرن

محسن گوشی رو بر میداره

هنو خوابه طفلک نازی

اطلاعات رو میدم و اعزام میشن.

وارد آسایشگاه میشم

حسن سریع از رو تختش بلند میشهانگار اونهم متوجه شده

میگم: حادثه مربوط به اتش سوزی یه اتوبوسه جاده سبزوار

110 اعلام می کنه که اتوبوس شعله ور شده وهمه مسافران خارج شدن کسی محبوس نشده

حسن میاد تو ستاد فرماندهی و کمک اپراتور میده

بچه های ایستگاه 2 اعلام میکنن که نیروی کمکی اعزام کنین

تیم اطفاء ایستگاه ما اعزام  میشن.

کمتر از 10 دقیقه جناب ارمین اعلام میکنن که:

تیم نجات ایستگاه مرکزی رو اعزام کنین

سریع حرکت میکنیم

تا اونجا 20 کیلومتر فاصله داریم ما

ایستگاه 2  و تیم اطفاء ایستگاه ما اعزام شدن.

حس خوبی ندارم

110 اعلام کرده تمام مسافرین خارج شدن

پس چرا ما داریم اعزام میشیم

یه چیزی یه حسی داره میگه

آبتین محبوس شدن مسافرا  محبوس شدن

اخه بی دلیل که ما اعزام نمی شیم

لباس مناسب تنم نیس

پرده سمت خودم رو می کشم

شلوارم رو از پام می کَنَم

آبتینی که  بعضی جاها که میره

تو نگاه اول میگن این اتشنشانه

 چیزی هم بارشه؟

لباس ناجی به تن کرده

با حسن رو رسول صحبت میکنیم

کارا تقسیم میشه

تا تو عملیات زمانو از دس ندیم

دود  سیاه رنگی از دور دیده میشه

گردون خودرو اطفاء ایستگاهمون رو اون دور دورا میبینیم

هنو به محل حادثه نرسیدیم

رنگ دود سفید میشه

و این ینی اطفاء اتوبوس

می رسیم

مثل همیشه ترافیک

خوشبختانه خودرو ما 10چرخه

خیلی  راحت  رسول میره اونلاین

وای خدا  چه ترافیکی

چقدر بی فکرن  اینا بخدا

آمپلی فایر رو برمیدارم و از مردم خواهش میکنم که مسیر رو واسه ما باز کنن

قبل از اتوبوس سوخته شده متوقف می شیم

از خودرو پیاده میشیم

میریم جلو

همه چی  سوخته

بله 2 نفر  اون داخل بودن که بصورت کامل سوختن  کامل

 علی اصغر و حمید مشغول لکه گیری هستن

از دست ما هم کاری بر نمیاد

صحنه رو با چیدن علائم هشداردهنده ایمن می کنم

محسن داره ماشین ها رو کنترل میکنه

سعی میکنم تو کار تیم اطفاء هیچ دخالتی نداشته باشم

فقط گاهی شیلنگ ها رو  واسشون جابجا می کردم

ویا در صورت درخواست خودشون کمکشون میکردم

کار تیم اطفاء تموم شده

میرم پیش رحیم (راننده آمبولانس هلال) ومسعود(امدادگر)

رحیم میگه: آبتین دستت درد نکنه

تماس گرفتی بخدا

بازم مگه تو

می خندم و میگم واسه چی؟

میگه اینجا هیچ کس به ما چیزی نگفته

اینو حتما تو گزارشاتون ثبت کنین

 کنار گارد ریل های پل می ایستم

مهدی صدا میزنه :آبتین   آبتین  بیا اینجا

میرم جلو دوربین عکاسی رومیده دستم

میگه برو داخل عکس بگیر

جناب آرمین معاونت عملیات میان جلو میگن:

آبتین از همه جا عکس بگیر  لازم داریم

اول از قسمت جلو اتوبوس یه عکس میگیرم

میخوام وارد اتوبوس شم

فکر کنم علی اصغر جلوم بود دقیق یادم نیس

با خنده میگم

برین کنار

بچه های علت یابی میخوان عکس برداری کنن

برین کنار

وارد اتوبوس میشم

اتوبوسی که جز شاسی و اسکلت صندلی ها چیزی ازش باقی نمونده

از سمت سقف حرارت میخوره تو سرم

اما زیاد نیس

خیلی آهسته رو شاسی اتوبوس راه میرم

یه عکس کلی از داخل میگیرم

از صندلی راننده و قسمت جلو هم همینطور

این شاسی زیر پام اگه یه خورده حرارتش بالا تر می بود

کف کفشم مطمئن بودم که ذوب میشد و می چسبید

خیلی آهسته و با احتیاط میرم جلو

قبل از اینکه وزنمو کامل بندازم رو شاسی

قبلش یه فشاری شاسی رو می دادم که مطمئن شم زیر پام  مستحکم و ایمنه

دُرُس می بینم

یه جنازه سمت چپمه

یه جنازه که انگار رو صندلی دراز کشیده

پاهاش به سمت راهرو سرش هم به سمت پنجره به پشت خم شده

از قسمت زانو به پایین کلا قطع شده

و استخوان ها دیده میشن

سرش ترکیده و مغزش زده بیرن(ببخشین که اینطوری ثبت میکنم، لازمه)

کلا سوخته

سخت میشه تشخیص داد که مرد بوده یا زن

اما با توجه به بزرگ بودن لگن احتمال این رو می دادم که زن باشه

چنتا عکس از زوایای مختلف میگیرم

و خیلی آروم میرم جلو

سعی می کنم از همه چی عکس بگیرم

از سیمهای ذوب شده زیر شاسی سقف

خلاصه هر چیزی که واسم مشکوک بود و فکر میکردم به علت یابی حادثه کمک میکرد عکس میگرفتم

الان نصف اتوبوس رو تصویر برداری کردم

سمت چپم درب دوم اتوبوسه

میر مجلو

یه جنازه  سوخته رو می بینم که به پشت افتاده اما پاهاش اون بالا مونده

نزدیک شیشه ته اتوبوس

گردنش به سمت عقب افتاده و استخون فکش + دندونا و  استخون برجسته دوره چشاش کاملا مشخصه

فک کنم استخونای دندش شکسته

یا نه اصلا نیس

خاکستر شده؟  شش هاش کاملا پیداس

از زانو به پایین پاهاش قطع شدن

مثل همون جنازه قبلی

واسم جالبه

شاید چون اویزون بودن

و وزن  رو مفصل بوده بعداز سوختگی

سنگینی کردن و جدا شدن

چون دقیقا  استخونه مفصل مشخصه

فکر کنین یه نفر سوخته که دارین از سمت سر بهش نزدیک میشین

توچشاش نگاه می کنم و میگم: خدا بیامرزتت  روحت شاد اینم قسمت تو بود

تا قسمت ما چی باشه

خلاصه کلی عکس میگیرم و خیلی آروم میام بیرون

از گارد ریل های کنار پل از همه چی عکس میگیرم

ماشین واسه انتقال جنازه ها اومده

بچه ها خیلی آروم طوریکه جنازه ها متلاشی نشن

انتقالشون میدن و میذارم تو خودرو حمل جنازه

اینجابود که  از بیمارستان خبر میدن

که یه کودک 6 ماهه هم داخل اتوبوس بوده

من که اصلا ندیده بودمش

کودک 6 ماهه کنار پاهای اون خانم دقیقا کف اتوبوس افتاده بوده

و زمانی که  اتوبوس میسوزه و در واقع کفی نمی مونه

بچه افتاده بوده پایین ینی دقیقا جایی که چمدون مسافرین رو میذارن

کامل سوخته بود

یه جورایی حالم گرفته شد

مسیر باز شده و ترافیک هم سبک

-----------------











پیک نیک منفجر شده در جا خواب راننده کمک

لیست مسافرین





---------------------------------------------

پ ن : وقتی سوار مترو  ،اتوبوس یا هواپیما میشی یه اگه با خودت  بگو

اگه اتوبوس آتیش گرفت چیکار کنم؟

اگه مترو فلان بلا سرش اومد چی کار کنم؟

اتوبوس   مترو  هواپیما  همشون یه جایی دارن که از قسمتای دیگه ایمن تره

این نقاط رو پیدا کن و اونجا مستقر شو 


پ ن 1 : تو اتوبوسها حتما دیدینکه یسری چکش کنار پنجره نصب شده و زیرش هم یه لیبل هست

که روش نوشته:

در صورت بروز حادثه چکش را برداشته و به گوشه شیشه ضربه وارد کنید

و از پنجره خارج شوید

اکثر رانندگان عزیز این چکش روبر میدارن که این کار به نظر من ینی قتل عمد

به خطر انداختن جون مسافر ازش بخواین چکشو بذاره سر جاش

من یه بار این کارو  تو مشهد کردم میدونین چی گفت:

گفت : آقا جان چکشو گذاشتم تو صندوق پشت صندلیم

شما نترس اگه اتفاقی بیفته من خودم هستم

بهش گفتم اگه واسه خودت هم  اتفاق افتاده بود چی؟ اونوقت ملت چه جوری خارج شن

گفت:شما نترس من هیچیم نمیشه

----------------------------------------------------

تاریخ حادثه: 12/1/9۱

اعلام حادثه:6:37

پایان  عملیات:7:45

تیم اطفاء :مهدی صادقی / رضا دهنوی / حمید فتحی نیا / علی اصغر مختاری/سید کمال حسینی

تیم نجات: رسول صدیقی راننده / حسن نصیب پور / آبتین محب

سپاس از حضور جناب آرمین 

تیم هلال احمر:رحیم باری راننده / مسعود مهدیانیان  و محسن حشمتی

نظرات 31 + ارسال نظر
Shabnam چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ب.ظ

ye soal e bi rabt! chera oona natooneste boodan mesle baghiye az otobus kharej beshan?

سلام
سوالتون اصلا بی ربط نبود
سوال فنی
ممنونم
تنها علتش میتونه آسیب و جراحات شدیدشون باشه
ممنونم

پرنده ی گولو چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:19 ب.ظ http://thegooloobird.blogfa.com/

بغضم امد و پشت بندش گریه.میدانستم منتظر چه هستم ولی باز شک شدم. گفتم که آبتین.شغلت را دورادور میپسندم. کاش همیشه کلید پشت در جا بماند

سلام
محبت دارین.
------------
با کاش و ای کاش ها نمی شود کاری کرد
درکار ما کاش . اگر و اما معنایی ندارد
شاد هستی

یا رب چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ب.ظ http://hezarneshaneh.blogsky.com


خیلی درد آور و وحشتناکه !!!!!
واقعا خسته نباشید!!!!!
جناب آبتین اگه ممکنه زمان نوشتن گزارش درباره اجساد زیاد توضیح ندین !
ممنون

سلام
من توهمون خط معذرت خواهی کرده بودم
بروی چشم
اما میترسم از حافظه پاکشه
گفته بودم می نویسم چون قرار است کتاب شود
عذرخواهم
سعیم را میکنم

امدادگر چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:33 ب.ظ

سلام آقا آبتین به نظر من اگه عکس اجساد هم مزاشتین تاثیرش بیشتر بود!!

سلام
نه عزیزم
این کار درس نیس

Shabnam چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:39 ب.ظ

weblogetoon o doos daram va taghriban hamishe mikhoonam matalebetoon o. too Iran hichvaght ye atish neshano az nazdik nadidam vali dar avaz too keshvari ke zendegi mikonam kheili didam!! shayad dalilesh in bashe ke inja fire alarm e building ha mahi yebar sedashoon dar miyad o team e atish neshani vase barresi e ghaziye miyan :D
shoghle besiyar sakhty darid ke harkasi tavanayee e anjamesho az nazare jesmi va roohi nadare. omidvaram hamishe movafagh bashid o sarboland.

سلام
ممنونم لطف دارین شما
امیدوارم هیچ وقت فایر من ها رو نبینین مگر اینکه بخواین از نزدیک برین ایستگاهشون وآشنایی و بازدید وازین حرفا.
بله این کارا عشق میخواد.عشق
که هر کسی نداره
از دیدخیلی ها دیونگیه
کارمون سخته امابا عشق و علاقه ساده ترش میکنیم.
کاش همه آتیش نشانا رو دوس داشتن
کاش
ممنوم از اینکه واسه برگ زدن دفتر خاطراتم زمان صرف میکنین

داش مهدی چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:06 ب.ظ

سلام آبتین جون. میدونم حال و حوصله خوبی نداری. بالاخره هر چقدر هم که اعصاب آدم قوی باشه با دیدن همچین صحنه هایی متاثر میشه. البته صد در صد مثل همیشه یه بی احتیاطی و سهل انگاری ساده مسبب این حادثه شده. کاش عکس اجساد رو هم میذاشتی تا اینطوری شاید مردم بفهمند که چطوری با نادیده گرفتن اصول ایمنی فجایع بزرگ ایجاد میشوند.
یه سوال : کار کدوم گروه خطرناک تره حریق یا نجات ؟
پاینده باشی

سلام
نه اتفاقا خوبه خوبم
در رابطه با تصاویر عذر خواهم
اگه مردم خواسته باشند بفهمند با همین تصاویر می فهمند
ینی میفهمند؟
منکه فک نمی کنم
هر کاری میتونه خطرناک باشه اگه اصولش رعایت نشه

غزل چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:27 ب.ظ

قبلا بابام تو روزنامه خبرشو خونده بود، برام همون موقع تعریف کرد. ولی الآن با این توصیفتون.........
نمی دونم چی بگم..... واااااااااای..... خودمو میذارم جای اونااااااااا.... بیچاره ها چه زجری کشیدن..... وای خدای من.....
خدا بیامرزشون.... (دلم برای بچهه خیلی سوخت)

پس خبرم سوخته بوده واستون

کهکشان چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:30 ب.ظ

سلام
گزارش کامل و فوق العاده ای بود. ممنون از نوشتن جزئیات
تشکر ویژه از (پ.ن) ها و توصیه های ایمنی.

علت اتش سوزی انفجار همون کپسول گاز کمک راننده بوده؟
چرا؟

خدا قوت!

سلام
لطف دارین شما
به نظر من علت همون می تونه باشه
ینی قبل از انفجار اون پایین که کارایی صورت می گرفته که عامل گسترش حریق بوده مثلا کمک راننده معتاد
نظر کارشناسان سازمان چیز دیگه بود

پریسا چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ب.ظ

سلام.
خسته نباشین.دلم لرزید ،یه نوزاد و مادرش!!! خدایا!
چرا اونا پیاده نشدن؟ فقط برای پیاده شدن اونا وقت نبوده؟!هِیچکس کمک نکرده اونارو ببره بیرون؟!!!اتوبوس کپسول نداشته؟حتما اول یه شعله بوده بعد ترکیده!!!!

سلام
علت پیاده نشدنشون میتونه شدت جراحات وارده بهشون باشه
فکر نمی کنم اتوبوس کپسول داشته بوده
بله اول از یه بی احتیاطی شرو شده

فقط من! چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:04 ب.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/

سلام
متاسفم که مجبورید این صحنه هارو ببینید... ما که از خوندنش هم حالمون گرفته شد
خودمون رو دست خدا میسپریم که حتی مرگمون هم باعث رنجش دیگران نشه.
خداقوت جناب آبتین

سلام
مرسی محبت دارین
توکل بخدا

[ بدون نام ] چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ب.ظ

دیشب آوردمش خونه، فشارش خیلی بالا بود، اینقدر که پوستش سرخ سرخ شده بود، از یه طرف خوشحال بودم که آمده خونه‌ی ما و از یه طرف توی ذهنم داشتم قرص های کاهش فشار خون رو مرور می کردم؛ انالاپریل، آمیلو پرس، هیدرو کلرو تیازید...؟
نه هیچ کدوم نمی تونه فشارشو بیاره پایین، فک کنم فشارش برای این بالاست که 27 هزار تومن از عیدی های منو یه جا خورده!!! و تا وقتی که جونی رو نجات نده یا خونه ای از آتش پاک نکنه آرامش نمی گیره. به هر حال خوشحالم که به توصیه تون گوش کردم.

پ ن: می دونم ربطی به حادثه نداره گفتم حال و هوا عوض بشه.

سلام
ممنونم
ینی یه بنده خدایی 27 چوب عیدی شما روخورده
و تا جونی یا آتیشی رو پاک نکنه فشارش پایین نمیاد دیگه .
درس گفتم؟
موفق هستین و پیروز

فرنوش پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:16 ق.ظ

سلاااااااااام........
فکر کنم منظورشون کپسول آتشنشانی بوده و چه خوب توصیفش کردن
...به توصیتون عمل کردن ،منم باید زودتری تهیه کنم

بله
بله
خوشحالم
ثانیش دیره

گولو پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ

27 هزار تومن؟ارزونه!
آخ جون!یه نفر دیکه هم کپسول اطفای حریق خرید.
انشالا هرگز لازم نشه استفاده کنه

انشا الله بحقه علی

فائزه پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:58 ب.ظ http://like-u.blogfa.com

مثلِ اینکه علت آتش سوزی شاگرد اتوبوسِ معتاد بوده درسته؟
خدارحمتشون کنه.شمام خسته نباشید : )

سلام
یکی از علتاش میتونه این باشه
سلامت باشین

سجاد سلیمی جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:31 ق.ظ http://salimisajjad.blogfa.com

برای موضوع تشریح کامل اجساد و غیره . . .
اگه کتاب (( دا )) رو خونده باشید یکی از بزرگترین قسمتهاییش که مورد توجه همگان قرار گرفت شرح دقیق اجساد و حوادث بود. پس به نظر من بهتره که به همین صورت ادامه بدید.
راستی خسته نباشید.

سلام
کتاب جالبی باید باشه
ممنونم

کهکشان جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 ق.ظ

سلام و عرض ادب

خدا قوت !

۲تا سئوال داشتم جناب آتشنشان عزیز:

فرض کنین الان داخل اتوبوس ، قطار و یا ماشینی هستیم که آتش گرفته. درها قفل است و یا اونقدر شلوغ که نمی شه خارج شد. دود داره همه رو خفه می کنه.البته ما خونسرد هستیم و می تونیم مدیریت بحران کنیم. توی این شرایط بهترین کار چیه؟ حدس می زنم شکستن شیشه و خارج شدن. حالا چطوری باید شیشه رو شکست که کمترین آسیب به خودمون برسه؟ و به کجای شیشه ضربه زد که فنی تر و موثر باشه؟ و اگر وسیله برای شکستن نبود چکار کرد؟

ما خیلی وقته که کپسول آتشنشانی داریم. ولی حتی پلمپ اون هم باز نشده!!! چه دستوراتی برای نگهداری درست کپسول پیشنهاد می کنین که اگه یه وقت لازمش داشتیم بتونیم کارش بزنیم؟

تشکر می کنم از مطالب مفیدتون
یا علی

سلام
راستش تو خط اول من 3 تا سوال می بینم
آتش گرفتن اتوبوس قطار ماشین
شما اگه تو اتوبوس بودین
1- تماس با 125 و 115 و 110
2- همه رو به خونسردی دعوت می کنین
3- به کمک چکشهایی که از قبل کنار پنجره قرار گرفته یه ضربه به گوشه شیشه وارد می کنین
اصلا از خوردشدن شیشه ها نترسین
به محض وارد شدن اولین ضربه نیرومند به کنج شیشه کل شیشه نگین نگین شده و میریزه پایین
شیشه های خرد شده فاقد لبه تیز می باشد :)
سپس اقدام به خارج شدن می کنین

اگه تو قطار بودین
مرحله 1 و 2 رو انجام میدیم
3- ترمز اضطراری را بکشید
در ضمن دقت داشته باشین تو بعضی شرایط نکشین بهتره
مثلا قطار رو پل باشه
اجازه بدین قطار از رو پل عبور کنه بعداقدام به کشیدن کنین
با اینکار نیروهای امدادی دسترسی سریع و بهتری به شما دارند
4- اگه واگن شما آتیش گرفته بود
سعی کنین واگن رو تخلیه کنین و از مسافرا بخواین که به واگن دیگری بروند.
5- با جسمی سنگین(خاموش کننده) شیشه را شکسته
و از مهماندار یا تکنسین تامین و نگهداری قطار ، بخواهید که خارج شده و واگن آتیش گرفته رو جدا کنه(عمل جدا سازی) هرگز از شیب ریل ها قافل نشید.

اگه تو ماشین بودین.
مراحل 1 و 2 رو انجام بدین
3- یادتون باشه که شیشه جلو دارای لایه ای شفاف برای سرنشینان جلو هست وخیلی ساده و راحت نمی شکند
شما شیشه های جانبی و عقب خودرو را شکسته
اگه هیچی دم دست نبود با چند تا لگد جون دار شیشه رو بیارین پایین
در ضمن اننتخاب شیشه واسه شکستن بستگی به محل کانون حریق هم داره ها
اگه از سمت عقب بود شیشه جلو با چند تا لگر از جاش در میاد و فرار
خونسرد بودن و صحیح فکر کردن بسیار مهمه
اگه قسمتی از مطالب عنوان شده جاانداختم عذرخواهم


----------------------------------------
خوشحالم از اینکه خاموش کننده دارین
و خوشحال ترم از اینکه تا الان پلمپش باز نشده
دراولین فرصت ممکن به مراکز مجاز کالاهای ایمنی رفته و تستش کنین
یادتون باشه اگه خاموش کننده شما از نوع پودر و گاز هست
هر هفته یه تکونیش بدین
خُب. این کار باعث میشه پودر در ته خاموش کننده بر اثر فشار گاز به هم نچسبه در اصطلاح میگن پودر کُلوخِه نشه
اگه این کار رعایت نشه خدایی نکرده در زمان استفاده فقط یه گاز بی اثر خارج شده و حریق اطفا نمیشه

ممنونم بابت سوالاتون
موفق هستین و شاد
آبتین

مهدی جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:11 ب.ظ http://iran-arff.blogfa.com/

سلام دوست عزیز : راستش قصدم این بود که سال نو رو به شما و همکارانتون تبریک بگم !! ولی با خوندن این مطلب حالم گرفته شد.. ولی بهرحال بازم آرزو میکنم که سال خوبی برای شما و همه هموطنان باشه و دیگه شاهد اینگونه حوادث نباشیم ...با خوندن این ماجرا یاد یه حادثه ای افتادم که سال ۷۴ در کارخانه بافت بلوچ ایرانشهر اتفاق افتاد و یک سهل انگاری ساده باعث سوختن کارخانه شد و اولین قربانی حادثه نیروی جوان آتش نشانی بود و بعد از آن نه یا ده نفر دیگه از کارگران در آتش سوختند و به جز چند کیلو استخوان سوخته چیزی باقی نماند ! اون حادثه یکی از حوادث ماندگار در دوره خدمتم بود .. البته ما نیروی نجات فرودگاهی هستیم ولی در مواقع لزوم به کمک همکاران آتش نشانی شهر میرویم.. خدا قوتتان بدهد

سلام مهدی عزیز
من فیلم اون حادثه رو دارم
خدا رحمتشون کنه
حادثه سنگینی بود
ممنونم مهربان

فلق3 جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:53 ب.ظ

خاطره 13 رو هم بزار روسایت.

نامت برایم اشناست
بروی چشم
در اولین فرصت

سجاد سلیمی جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:19 ب.ظ http://salimisajjad.blogfa.com

خواهش میکنم.
با افتخار لینک شدید.
وبلاگ حافظان ولایت سیدعلی
سجاد سلیمی

سجاد عزیز محبت داری

shakiba شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:24 ق.ظ http://http//atashsetizan.blogsky.com

سلام
زیبا مینویسی ، اما یه مطلب رو یادت باشه اینا قسمت نیست، اینا بی احتیاطیه عدم رعایت ایمنییه

سلام
ممنونم / لطف دارین
قسمت بوده که ایمنی رو رعایت نکنن.
حق با شماست

ترنج شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:26 ب.ظ http://femdemo.blogfa.com/

برام چنین فضایی خیلی جدیده. چه مهیجه اینجا !

سلام
نظر لطفتونه

شایسته شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:07 ب.ظ http://azposhtedivar.blogfa.com

سلام
من که تو هیچ اتوبوسی تا حالا ندیدم این چکشی رو که می گید
نکنه باید خودمون چکش رو ببریم
آخه اینجا ایرانه

سلام
معمولا راننده ها برمیدارن
نظرخوبیه ها :)

شفیره یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:49 ق.ظ

سلام
اقا ابتین دستت درد نکنه
ممنون که اخر پستت اموزش هم میدی
دلمون ترکید...خدا وکیلی کارتون خیلی سخته
خسته نباشی عزیز

سلام
خواهش
وظیفست
منهر چی که اینجاثبت می کنم وظیفمه
یه تکلیفه تکلیف
سلامت هستین

احد یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ب.ظ http://www.my-climbing-photos.blogfa.com

سلام اقا ابتین
من توی این ایام حدود 90% مطالب وبلاگتان را خواندم
معمولا توی گزارش هایتان مینوشتید که خیلی شد مطلبتون که هر گز این چنین نبود
از گزارش هایتان چندین نکته امدادی یاد گرفتم که خیلی بدردم میخورد(اخه من امداد گر کوهستان کرمان هستم)
یه خواهشی داشتم:اگر امکانش هست بیشتر در مورد نکات امدادی در اخر مطالبتان بیافزایید مثل این گزارش( چکش توی اتوبوس و مکان های ایمن و ...)
گزارشهایتان عالی و امید وارم خداوند در تمامی عملیات ها کمکتان کند
به امید ان روزی که کمتر حادثه داشته باشیم و تمامی مردم نکات ایمنی را رعایت کنند

سلام
ممنونم ممنونم ممنونم

داش مهدی یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:46 ب.ظ

سلام آبتین جون. خدا قوت
در جاده قم -سلفچگان خانواده یک روحانی که همراه 3 فرزند و همسرش بود (جمعا 5 نفر ) در آتش سوختند. ولی به دلیل نبود تجهیزات آتش نشانی در شهر سلفچگان کسی به دادشان نرسید. تازه پس از یک ساعت از سوختن این بنده های خدا آتش نشانی قم به محل اعزام میشود. بعد از حادثه با اصرار نمایندگان مجلس یکدستگاه خودرو آتش نشانی و دو نفر پرسنل به این شهر اختصاص میدهند.من کلیپ این حادثه رو در این لینک آپلود کردم و اگه صلاح بدونید برای عبرت مردم در سایتتون قرار بدید. در ضمن اقا سایت بسیار خوبی داری. امیدوارم پربارتر هم بشه.
ممنونم از لطفتان.
http://s2.picofile.com/file/7349403117/01.mpg.html

سلام داش مهدی عزیز
ممنونم بابت لینک

الی یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ب.ظ

سلام آقا آبتین عزیز و مهربان
با خوندن این مطلب خیلی دلم برای شما و همکاراتون سوخت و متاثر شدم از اینکه مجبورید اینطوری جور بقیه رو بکشید و با این صحنه های دلخراش مواجه بشید.......
نمیدونم حتما برای شماها این چیزا عادی شده ولی من واقعا از شنیدنشونم هم حالم بد میشه

ان شا الله خدا به شما و خانوادتون سلامتی و طول عمر عطا کنه..

سلام
مرسی
موفقی وشاد

حمید رضا سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.hamidsnotes.blogsky.com

سلام آقا آبتین
پسر عجب خشن بود
ولی به خاطر تیزنگری و دقتت تبریک میگم

من هر روز که میرم سر کلاس(ساعت 5.55 صبح) از جلوی یه آتش نشانی رد میشم که وقتی این آمادگی و سرعت عملشونو میبینم واقعا احساس امنیت میکنم ولی هر روز دعا میکنم که توی اون روز اصلا صدای آژیر امداد و آتش سوزیشون به صدا در نیاد

موفق و سالم باشید

در ضمن چون وبلاگ جالبی دارین لینکتون کردم تا بقیه هم استفاده کنن

سلام
خوبی شما؟
لطف داری مهربون

دختر نارنج و ترنج چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:49 ب.ظ http://toranjbanoo.com

اول از همین مورد آخری شروع کنم که برای منم همیشه سواله.. یعنی چی این چکش رو برمی دارن آخه؟! همیشه می خوام بپرسم.. اما خب.. هی می گم بیکاری بچه؟
فکر می کنم هی مردم دستکاریش کردن و شوخی های مسخره کردن.. اما برداشتنش هم راه درستی نیست.
و اما درباره ی حادثه....
خیلی دردناک بود، این دیگه خیلی بده که برای امنیت بیشتر از وسیله های نقلیه عمومی استفاده کنی و اینجوری.........
خدا رحمتشون کنه. هر سه رو.... حال من هم گرفته شد.. مخصوصا اون بچه....

سلام
چکشو برمیدارن دیگه
مشکل فرهنگه آموزشه

داش مهدی پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ق.ظ

سلام آبتین جون.
از وقتی این دو تا کلیپ رو که لینکش رو براتون در پایین گذاشتم دیدم اعصابم خورد شده. آخه کسی نیست به این راننده ها بگه بابا اولا یواش برونید . دوما حداقل یه کپسول 6 کیلویی پودر و گاز بذارین تو ماشینتون که اگر دسته گلی آب دادین زود اطفا کنین. بدون شک در این کلیپ آتش سوزی بسیار ابتدایی و اولیه بوده ولی بسرعت گسترش پیدا کرده براحتی در دقایق اولیه خاموش میشد.ببین آبتین جون طفلی مثل گوجه ای که گذاشته باشن روی منقل داره کباب میشه. بخدا دلم آتیش گرفته. اون مردم ابله رو نگاه کن اقلا با خاک که میتونستند اطفا کنن؟
این کلیپ رو به 7 نفر از دوستام نشون دادم در اسرع وقت هر کدوم یه کپسول 6 کیلویی خریدن قبلا وقتی بهشون میگفتم میخندیدن ولی با دیدن این کلیپپ انگار فهمیدن که خطر همیشه بیخه گوشته. خدا روح این سرنشینان خودرو رو بیامرزه لاقل از مرگ اونها چند نفر متنبه شدن. من داخل خودرو خودم یه 4 کیلویی و یه 6 کیلویی دارم. البته بادیدن این کلیپ میخوام یه 4کیلوی دیگه هم بگیرم. این حادثه در محور دهدشت اتفاق افتاده و تاکسی سمند با خودرو حمل پول تصادف کرده البته ظاهرا مقصر خودرو حمل پول بوده.امیدوارم همه با دیدن این کلیپ دلخراش اول کپسول آتش نشانی بخرن دوم همیشه در حین رانندگی محتاط باشن سوم یه فاتحه برای روح این عزیزان نثار کنن.
آبتین جون اگه صلاح دونستی لینک هارو قرار بده. البته آبتین جون ببخش که با این جور کلیپ ها مصدع اوقات شریفتان میشم و باعث اذیت روحی شما و بقیه. ولی سایت شما تنها راه اعلام این شعاره:
هر خودرو باید مجهز به یه کپسول حداقل 4 کیلویی بشه.
آبتین جون قربونت.
یا علی
http://s1.picofile.com/file/7352586662/111.flv.html
http://s2.picofile.com/file/7352589565/112.3gp.html

سلام داش مهدی جون
باشه جون
سراولین فرصت جونی
این کلیپ های غیر جونی
رو واسه دوستان جونی
رو وبلاگ جونیم
قرار میدم جونی

محمد جان میتونی این کلیپ ها رو در آپارات ثبت کنین؟

سپیده صبح پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:35 ق.ظ http://sepidesobh20.blogfa.com/

نتونستم بخونم
فقط چند خط آخرو به خاطر آموزنده بودنش خوندم

ممنونم
ایرادی نداره
همون چند خط آخر رو خونده باشین کفایت می کنه

نیلوفر چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:23 ب.ظ

سلام! شدیدا کنجکاو شدم عکس جنازه ها رو ببینم! میشه برام ایمیل کنی؟ سپاس

عذر خواهم نمی شه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد