امروز حدود ساعت 19 بود
که تلفن 125 به صدا در اومد
مورد حادثه به این شرح بود
سقوط پسر بچه ای به داخل چاه
سریع سوار ماشین شدیم و حرکت
ستاد فرماندهی موقعیت و نوع حادثه رو پشت بیسیم اعلام میکنه
لباسامو سریع می پوشم
تونیک( صندلی صعود) رو به پا می کنم و لوازم مورد نیازمو برمیدارم
خیابون ها شلوغ
خوشبختانه راننده های محترم و محترمه همکاری میکنن
طبق معمول محل حادثه پر از جمعیت
آره خیلی شلوغ
چاه تو یک باغ متروکه بود
از ماشین پیاده میشم
یکی از همکارام میاد جلو میگه:
دهانه چاه خیلی کوچیکه
منم خندیدم و گفتم عیب نداره من جامیشم
سریع خودمو به دهانه چاه میرسونم
دهانه چاه اونقدر ها هم کوچیک نبود
یک نفر خیلی راحت میتونست وارد بشه
فقط یک نفر
داخل چاه و نور میندازم
عمقش یک چیزی بین 20 تا 25 متری بود
نور پرژکتور و تو آب ته چاه میدیدم
کوچولو رو صدا میزنم
سلام عمو
حالت خوبه
صدای گریه میشنوم با همون حالت
کمککککککک من سردمه
کوچولوی ما حرف میزد
خیلی خوشحال شدیم
وقتی که مصدوم ما ته چاه حرف میزنه
این یعنی که تو چاه ما گازهای سمی وجود نداره
اگه خدایی نکرده کوچولوی ما حرف نمی زد
حتما با دستگاه تنفسی باید وارد چاه میشدیم
دوستان سریع لوازم و میارن
سه پایه نجات بر پا میشه
مادر پسر بچه گریه می کرد
رفتم جلو این اطمینان و بهش دادم که کوچولوشو سالم تحویلش میدیم
به طناب متصل میشم و میرم پائین
هر یک متر یک شماره میشمارم
سعی میکنم ارتباطم و با همکارانم (خارج چاه) قطع نکنم
میرسم به کوچولوی حادثمون
4 چنگولی به دیواره چسبیده بود که تو آب فرو نره
خیلی سریع پاهامو میبرم زیر بغلش
یک کم می یارمش بالا
خیلی ازش خوشم اومد واقعاً شجاع بود
گریه میکرد میلرزید
صدای تق تق دندوناشو که از سرما رو هم ضربه میزدن رو خیلی خوب می شنوم
خیلی سریع مثلث نجات رو تنش میکنم و متصلش میکنم به خودم
درضمن خیلی باهاش صحبت کردم
سعی کردم با صحبت کردن آرومش کنم
کاملا آروم شده بود
آخه دیگه تنها نبود
منم کنارش بودم
به دوستان اعلام کردن که شروع کنن به بالا کشیدن
میریم بالا
بهش نگاه کردم و گفتمک
تاحالا کلای آتش نشانو سرت کردی
کلامو شرش کرده بودم که خدایی نکرده اگه آجر های (طوقه چینی دور چاه) دور دهانه چاه سقوط کرد آسیبی به کوچولومون وارد نکنه
به دهانه چاه نزدیک میشیم
اما فقط یک نفر میتونه خارج بشه
فکر همه جا رو کرده بودم
واسه همین کوچولومون رو با یک نوار بلند (50cm) به خودم متصل کرده بودم
تا از هم فاصله داشته باشیم
تو کل مسیر با هم صحبت می کردیم
حالش خوب بود
فقط میلرزید
از چاه خارج میشیم
دورو بر خیلی شلوغ بود
همه پشت نوار خطر ایستاده بودن و منتظر و دعا میکردن
میایم بیرون
بچه ها کوچولو رو بغل میکنه
منم لوازمو ازش جدا میکنم و میبرنش اول پیش مامانیش
بعد از اون تحویل تیم پزشکی 115
مامانیش میاد جلو تشکر میکنه
در همین حیت صدایی از تو جمعیت بلند میشه و میگه:
سلامتی تیم آتش نشانی بلند صلوات
خلاصه لوازمو جمع میکیم
میرم تو آمبولانس
کوچولوی حادثمون رو پتو پیچش کرده بودن و یک رگ ناز ازش گرفته بودن
صداش میزنم:
امیر حسین
چطوری عمو ؟ حالت خوبه؟ یک نگاه میکنه و سرشو تکون میده آره
مامانیش هم کنارش بود
به مامانیش میگیم:
خانم خدا رو شکر کنین
خداوند کوچولوتون رو بهتون برگردوند یک زندگی 2باره
ایشون هم تشکر میکنن
خیلی خوشحال بودم از اینکه تونسته بودیم امیر حسین کوچولو رو دوباره به اغوش خانوادش برگردونیم
برمیگردم به سمت دهانه چاه
با کمک دوستان دور چاه و نوار خطر میکشیم و محل و ایمن میکنیم
الانم تو سازمانم و جاتون خالی دارم دمنوش آویشن میل میکنیم
تصویر هوایی مسیر حرکتمون به سمت محل حادثه
ایستگاهمون رو با عدد 125 و محل حادثه رو با یک دست آبی و مسیر حرکت هم با خط قرمز مشخص شده
نمایی نزدیکتر از محل حادثه
و نمایی نزدیکتر تر تر
دم نوش آویشنتون نوش جان.....
خوشحال شدم که امیرحسین کوچولو هیچیش نشد.
خدا قوت آتش نشان....
ممنونم
ما هم خوشحال شدیم
از همه بیشتر مامانی امیر حسین خوشحال بود
دم نوش!واژه ی جالبی بود.نوش جان
خداهمیشه شما رو زنده و سالم نگه داره
ممنونم -
همچنین
سلام بابا دمت گرم
سلام سعید جان
عزیز واسه چی آدرس وبلاگتو واسم نفرستادی؟
---------------
باید دوباره کلی دنبال وبلاگتون بگردم
------------------
شاد باشی عزیز
سلام خسته نباشید
چه کار پر هیجانی...
وااای !!
یه چیزی تو این مایه ها : ایول ! ایول ! داش آشی * و ایول !
* داش آشی : مخففه داداش آتش نشان است !!
سلام مخ تش جون
ممنونم محبت دارین
بزرگوارین
شما رو تو تلویزیون نشون ندادن؟؟؟؟؟؟فکر می کنم دیدمتون البته زیاد واضح نبود!!!!
سلام
خدمتتون عرض کنم که ۲روز پیش عملیات از شبکه استانی پخش شد و دیشب از شبکه ۳ سیما
باید بگم که درست دیدین
--------------------------------
موفق باشین و ایم به کام
خداروشکر.
این همونی نبودکه امروزتوخبرانشونش دادن؟یه پسربچه ۷ساله
سلام
بله درست می فرمائین
شاد باشین و پیروز
مورد نجات بچه ازچاه را که میخوندم احساس کردم خودم اونجام .به قول اصفهانیها:خوشا به غیرتت.
خیلی قشنگ نگارش شده بود.
رسول جان لطف دارین
خانواده رو سلام برونین
امیر جان و از طرف آتش نشان ببوس
نمیدونم چی بگم .فقط میگم دست مریزاد .اشکم در اومد. خدا وقتی بخواد زندگی دوباره به کسی بده میده.یه فرشته مهربون واسطه میکنه.حالا من به شما میگم :فرشته مهربون خدا قوت
چه جالب.
موفق باشی دوست من
ممنونم - همچنین
سلام.موفق باشی عزیز
اشک...
فقط همین...
چیزی واسه گفتن ندارم . . . . .
انشاا... ماهم دراداری سازمان تونسته باشیم در ثواب شماهر چنداندک شریک باشیم پیروز باشید@@@@@@@
نوکریم اقا محسن
اندک چیه
اگه شما نباشی و به بروبچ از تو انبار (همون انباری که من امارشو دقیق دارم) لوازم ندی ما چه جوری میتونیم بریم عملیات
شما هم دخیلی عسیس
دخیل چی
ثواب و می گم
سلام
خدا رو شکر به خاطر تمام نعماتش
که آدمای خوبم نعمتن
داشتم می خوندم
احساس کردم که چقدر زود داره مطلب بهم منتقل می شه
بعد فهمیدم که چون هر جمله رو تو یه خط نوشتین این جوریه
روش خوب و موثریه
طاعات و عباداتتون قبول
سعادتمند باشید
سلامپ
همچنین
ای ول
خیلی عالی بود
فقط یه نکته یه جای متن نوشته بودید که هر متر رو یک شماره می شمردید،می خواستم بدونم دلیل این کار چیه!؟!...(حدس می زنم برای تسلط بیشتر در مسیر فرودتون باشه!!!)
خداقوت
ممنون
فقط واسه ارتباط داشتن با نفرات بالایی
و اینکار نشون میده که من در وضعیت مطلوبی بسر می برم و اون پایین دچار مشکل نشدم
thanks a lot
about your answer
من این پستو که خوندم منتظر بودم نوشته باشید بچه جاییش شکسته چطور از اون فاصله سالم مونده بود؟
اگر خدای من . . . . .
خیلی شجاعانه بود ته دلم لرزید....