5 ماه گذشت

سلام دارم خدمت همه دوستی خودم /
 امیدوارم هرجای این کره خاکی هستین شاد و سربلند باشینو قدر سلامتیی خودتونو بدونین /
نمی دونم خاطرات قبلی مو خوندین یا نه / 
می دونین واسه چی گفتم قدر سلامتیی خودتو نو بدونین ؟
نمی دونین دیگه .
یاید بگم که الان نزدیک 5 ماه از اون حادثه میگذره از اون سقوط ناگوارم تو سازمان /
تو این اتفاق زانوی پای چپم شکست خیلی ناجور /
مفصل پامو جراحی کردمو دکتر جراحم یک یادگاری تو پام گذاشت ، .  . . .

سلام دارم خدمت همه دوستی خودم /
 امیدوارم هرجای این کره خاکی هستین شاد و سربلند باشینو قدر سلامتیی خودتونو بدونین /
نمی دونم خاطرات قبلی مو خوندین یا نه / 
می دونین واسه چی گفتم قدر سلامتیی خودتو نو بدونین ؟
نمی دونین دیگه .
یاید بگم که الان نزدیک 5 ماه از اون حادثه میگذره از اون سقوط ناگوارم تو سازمان /
تو این اتفاق زانوی پای چپم شکست خیلی ناجور /
مفصل پامو جراحی کردمو دکتر جراحم یک یادگاری تو پام گذاشت ، مجبور شده بود که شکستگی مفصلمو با پلاتین مهار کنه اونم چه مهاری .
خیلی حالم گرفتست خیلی البته خدا رو شکر که مشکل دیگه ای واسم بوجود نیومد
دکترم می گفت : خیلی شانس آوردم که فقط مفصلم شکست اونم از اون ارتفاع
می گفت خدا خیلی دوست داشته وگرنه الان باید از ناحیه لگن،ستون فقرات و مچ پاهات دچار شکستگی می شدی
خوشبختانه الان رو به بهبودی هستم
بهبودی جسمی    اما از لحاظ روحی خرابم خراب  خیلی  از بس که به این اتفاق فکر می کنم
دست خودم نیستا اما نمی شه
به اجبار خانوادم 1 هفته رفتم اصفهان که اوضاعم بهتر شه که شد اما فقط در طول مسافرت آخه اونجا سرگرم بودم به مشکلم فکر نمی کردم تا به خونه برگشتم روز از نو روزی از نو حالم گرفتست شدید .
بعد از مدتی که درد پام کمتر شد و راه افتادم با عصا به سازمان برگشتم و 3 هفته ای رفتم ایستگاه 2 شیفت دادم به عنوان اپراتور بعد از اون تا 4 روز پیش اداری می اومدم الانم که شیفتم
اما مثل قدیم نمی تونم تو عملیات نجات شرکت کنم
مدیریت گفتن که با بچه ها برو عملیات و اونجا بچه ها رو راهنمایی کن .
آخه مگه می شه که ادم بره عملیات و دست به کاری نزنه ؟ نه نمی شه من که نمی تونم
                          
                            بنی ادم اعضای یکدیگرند                     که در افرینش زیک گوهرند
                           چو عضوی بدرد اورد روزگار                   دگر عضو ها را نماند قرار

الانم که به گذشته فکر می کنما اعصابم به هم مبریزه
شما بگین چی کار کنم؟

نظرات 2 + ارسال نظر
من چهارشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://hejrat-19.blogsky.com

فقط این پیغامو گذاشتم که بگم خوندم.
بعضی بحرانها زندگی ادمو نابود میکنن
خدا کنه که همیشه سالم و سرحال باشید

ممنونم - همچنین

arnhka یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام دوست آتشنشان
امیدوارم شرایط روحی تون بهتر شده باشه به امید خدا
دوست من ناامیدی چرا؟؟
بهتر نیست یه فکری به حال سلامتی تون کنید و غصه نخورید،ان شاء ا... دوباره زمینه ای پیش میاد که بتونید از مهارت هاتون کمال استفاده رو برای کمک به مردم به کار ببندید
با آرزوی بهروزی و شادکامی شما و خانوادتون
ان شاء ا...
لا تطمئن القلوب الا به ذکر ا...

ممنونم
همچنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد