حلقه دردسر ساز

دیشب حدود ساعت 1 بود که یکی از همکارا اومد بیدارم کرد.

چشامو باز کردم گفتم چی شده؟

همکار:الان از اورژانس 2نفرو فرستادن ظاهراً 1 حلقه  تو دستش گیرکرده و بدجوری داره خونریزی می کنه.


به همکارم گفتم شما برو پایین من میام.

بلند شدمو اورکتم رو پشیدم رفتم پائین.

یک پژو405 جلو سازمان پارک کرد و 2 تا جوون اومدن داخل

دستشو نگاه کردم

انگشتش خیلی بد بریده بود

فکرشو بکنین دور تا دور انگشتش بریده بود یعنی شدت بریدگی به حدی بود که انگار استخوان انگشتش دیده میشد .

خلاصه لوازمو اماده کردیم واسه برش حلقه

عینک و به چشام زدم و شروع کردم به برش

همکارم هم واسه خنک کردن حلقه آب میریختند .

حین کار علت حادثه رو جویا شدم .

جوون گفت: هیچی میخواستیم بریم تو خونه که کلید همراهمون نبود واسه همین مجبور شدم که از بالای در برم تو و درو باز کنم

بالای در که رفتم و پریدم تو حیاط خونه حس کردم که حین پریدن حلقه تو حیاط انگشتم به لبه بالای در گیر کرده .متوجه درد تو انگشتم شدم نگاه که کردم دیدن دستم پر خونه

خواستم حلقه رو در بیارم  که دیدم حلقه دفته زیر پوست انگشتم و پوست ش برگشت

خداییش شانس آورده بود که انگشتش قطع نشده بود .

حلقه رو از 2 نقطه برش زدیم و درش اوردیم .

یک پانسمان و فرستادیمش اورژانس

کلی تشکرو معذرت خواهی کردن و راهی اورژانس برای بخیه زذن انگشتشون شدن .

نظرات 2 + ارسال نظر
یک زن جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ق.ظ http://radepayeman.blogsky.com

چقدر دعای خیر پشت سرتونِ.
منم ازتون تشکر میکنم.

ممنونم

زهرا جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:05 ب.ظ

سلام
مطلب این پستتون خیلی خوب بود
آخه با اینکه این ماجراها دردناکن ولی شنیدنش خالی از هیجان نیست
باز هم از این خاطرات بنویسین.
ایام به کام

محبت دارین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد