بابایی اگه بری کلید و بیاری واست جعبه آبرنگ می خرم

سلام

امروز یکی از همشهریان تماس گرفت سازمان

ظاهراً کلیداشو تو خونه جا گذاشته بود

به محل اعزام شدیم

بنده خدا با خانوادش بیرون ایستاده بود

رفتم جلو سلام و احلوال پرسی کردم

ازشون خواستم که قفلو نشونم بده

قفل محکمی بود

ازین قفل کتابی ها بود

اولین فکری که به ذهنم رسید بریدن حلقه های در بود

اینجوری خسارت کمتری به بنده خدا وارد می شد

اما این قفل کتابی ها بر خلاف قفل های آویز از حلقه های در جدا نیستند

ینی کاملاً چسبیده به حلقه ها هستند.

همکارم رفت قفل رو بیاره

پنجره ها هم حفاظ داشتند

یک فکر به نظرم رسید فقط واسه اینکه خسارت کمتری به بنده خدا بزنیم

2 تا ضربه به پنجره زدم

پنجره باز شد  چقدر راحت

بنده خدا خودش تعجب کرده بود

همکارم اومد

متاسفانه حلقه های در خیلی خوب تو قفل بر جا نمی گرفت

تا فشار روش آورده می شد حلقه ها از تو دهانه قفل بر در می اومد

بیخیال بریدن حلقه ها شدیم.

1 مشورت با همکارم کردم

و تصمیم کرفتیم که با استفاده از فک هیدرولیک دستی ( باز کننده) بین نرده های محافظ فاصله بندازیم و وارد خونه بشیم و کلیدها رو برداریم

اما اونقدی که می خواستیم نرده ها از هم باز نشد

ینی میشد

اما نرده ها می شکستند

و ما هم نمی خواستیم خسارت وارد کنیم ینی تا جایی که راه داره نباید تو عملیات خسارت وارد کنیم  بازم میگم تاجایی که راه داشته باشه

خلاصه من و همکارام که نتونستیم وارد شیم

یک هو بنده خدا گرمکنشو در آورد و گفت: بذارین من میرم  من رد میشم

یک نگاه به شکمش کردم  و گفتم نه  شما نه

با اون هیکلش می خواست از بین نرده ها رد بشه

به نظر من سرش رد نمی شد چه برسه به پایین تنه اش

خلاصه از دختر کوچولوش درخواست کردیم که وارد خونه بشه و کیف مامانیشو واسه ما بیاره و کلید و برداریم و درو باز کنیم

جاتون خالی بود

هرچی التماسش کردیم فایده نداشت که نداشت

باباش به پاش افتاده بود 

می گفت:

بابایی واست عروسک میخرم 

بابایی اگه بری کلید و بیاری واست جعبه آبرنگ می خرم 

بابایی   بابایی

گفتن ها اثر نداشت که نداشت 

بنده خدا انگار با زمین صحبت می کرد

دختر کوچولو هیچی نمی گفت  فقط سرشو می برد بالا  نه

مامانیش هرچی گفت قبول نکرد که نکرد

ازشون خواستیم که برن تو کوچه بچه همسایرو بیارن

قبول کردن و بعد از 1 دقیقه با یک پسربچه وارد شدند 

پسر کوچولو می ترسید

می خواست دربره

خندم گرفته بود

واسه اینکه موجه در بره

هی میگفت:

مامانم صدام میزنه  کارم داره

ولی این حرفا نتوست دستشو از تو دستای بزرگ صاحب خونه خلاص کنه

خلاصه اومد جلو

کل قضیه رو واسش تعریف کردیم

خوب توجیهش کردیم

از پنجره وارد شد

کلید ها رو برداشت 

از خوشحالی بود  نمی دونم از استرس بود

زود رفت سراغ قفل در ، که بازش کنه

صداش کردیم آقا کوچولو کلید و بده به ما

در از بیرون قفله نه از داخل

کلیدارو گرفتیم و در و باز کردیم

اومد بیرون

ازش تشکر کردم ، از چهرش خوندم  از کاری که کرده راضییه

غرور تو چهرش موج میزد

دوباره میله های محافظ پنجره که بینشون فاصله افتاده بود رو به جای اولشون برگردوندیم 

بنده خدا تشکر کرد و چای بفرما زد که ما بفرماشو رد کردیم

نظرات 5 + ارسال نظر
آتش نشان شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 ق.ظ http://apadana_mzpa@yahoo.com

سلام جالب بود برات جعبه آبرنگ می خرم

ممنونم
شاد یاشی دوست من
شادو سربلند

بهنوش شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ب.ظ http://www.saeqeh.blogdoon.com

بس که بچه های این دوره زمونه رو لوس بارمیارن!یه کارکه ازشون میخوای،کلی باید نازشون رو بکشی،مخصوصا دختربچه ها که تو لوس بودن،لنگه ندارن.
موفق و سالم باشی دوست من

در حد تیم ملی لوسن
البته بعضیهاشون

زهرا یکشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:32 ب.ظ

سلام.
۱ سوال برام پیش اومده!
از نظر کاری خطرناک نبود بچه رو بفرستین تو!
آخه ۱ به هزار در نظر بگیریم اتفاقی واسش می افتاد اونوقت چه طوری جواب می دادین؟!
ساده است ولی .........

سلام
1 سوال
فکر نمی کنین
اگه 1 هو همینطوری که دارین این مطلب و می خونین مانیتور رایانتون اتصالی کنه و 1 انفجار کوچیک رخ بده
چه اتفاقی واستون می افته؟
----------------------------------
ما تمام جوانب رو در نظر گرفتیم
پس همیشه سعی کنیم مثبت فکر کنیم.
شاد باشین و سربلند

محسن جووووووون دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ق.ظ

فکرمیکنم خوراکی (شکلات بستنی )جواب میدادنگارش عامیانه ومحاوره ای شما جذابیت خاطرات را بیشتر میکنه

سلام محسن جووووووووووووون
ممنونم که دفتر خاطراتم رو برگ میزنین
شاید
به هر حال احتمال همه چی رو باید داد

هلیا دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:32 ب.ظ

عجیبه، فکر نمی کردم برای کسی که کلیدشو خونه جا گذاشته هم باید آتش نشان خبر کرد...پس قفل ساز به چه درد میخوره؟
راستی یه سوال
تو تهران هم کلاسای امداد و نجات هست؟
من جثه‌ی خیلی ریز و منعطفی دارم...واسه رفتن تو درز و پنجره و جاهای تنگ به درد آتش نشانی میخورما

اگه کسی تو خونه نباشه کار کلید سازه
امااینجا شرایط یخورده فرق میکنه.
کلاسهای نجات همه جا برگزار میشه.
------------
تو تیم های نجات ماهم ادمای غول نیاز داریم هم ادمایی مثل شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد