سلام
خدمتتون عرض کنم دیروز از ساعت 17 الی 19 واسه 25 نفر از امدادگران اقا(میانگین سنی 35- 17سال) هلال احمر کلاس امداد و نجات کوهستان (کارگاه ها و سیستم بالاکشی) داشتم .
هوا گرم بود . بردمشون تو سایه و کارگاه ها رو واسشون تشریح کردم.
بعد لوازم دادم دستشون تا خودشون کارگاه برقرار کنن. کارگاه ها رو برقرار کردن و مشکلات کاراشون گرفته شد .
از گارگاهاشون خیلی تعریف میکردند خداییش هم خوب یاد گرفته بودن .
اونور سازمان ، ما 2 تا چاه 7 متری داریم که از پایین به هم وصله
بردمشون اونجا و گفتم کارکاه بزنین.
یک نفر از امدادگرا سریع دور یک درخت کارگاه و برقرار کرد
صِدام زد تا اگه مشکلی داره مشکلاتشو برطرف کنیم
کارگاه خوب و مقاومی برپا کرده بود . دورِ یه درخت تنومند کارگاه زده بود و از کارابین اهنی 4 تُن استقاده کرده بود .
بهش گفتم : این الان ok دیگه
جواب داد بله
گفتم خُب عالیه
همه بچه ها رو صدا زدم بیان
همه که اومدن
یک تونیک (صندلی صعود) بهش دادم و پوشید طناب و با یک گره 8 به خودش متصل کرد
رو به بچه ها کردم گفتم: خُب الان ما یه نفرو می خوایم بفرستیم پایین
با چه گره ای این کارو می کنیم
یک نفر سریع جواب داد : گره حمایت
طناب و بهش دادم گفتم گره رو بزن
گفت :کدوم گره گفتم : گره حمایت دیگه
بنده خدا هول شده بود نتونس بزنه آروم که شد موفق شد
گره رو زد و انداخت تو کارابین
همه چی ok شد
بنده خدایی که کارگاه زده بود و مطمئن هم بود
کلاه ایمنی سرش کردم و گفتم که اماده پایین رفتن باش
یک نگاه کرد و گفت: اقا ما جواب دادم :بله
یک نگاه به همون کارگاهی که زده بود کلی ازش تعریف می کرد کرد و گفت: آقا این محکمه
از دو تا کارابین استفاده کنیم بهتر نیست؟
طناب دور درخت و لازم نیست یک لا دیگه اضافش کنیم
گفتم: شما که تا الان کلی از کارگاهی که زده بودین تعریف می کردین
چی شد؟ هیچی نگفت
بنده خدا صورتش از عرق خیس شده بود
فقط هدفم ازین کار این بود که به ابزار و کارگاهی که برقرار کرده اطمینان داشته باشه.
فرستادیمش پایین. اولش می ترسید 2 دستی طنابو چسبیده بود
5 متر که رفت پایین ازش خواستم که اگه می تونه دستاشو از طناب رها کنه
خیلی جالب بود راستش یاد اولین روزهایی افتادم که خودمم هنو به ابزارم اعتماد نداشتم
دستشو از طناب رها کرد ارام ارام فرستادیمش پایین
بعد با سیستم بالا کشی کشیدیمش بالا
اومده بود بالا می خندید خوشش اومده بود
---------------------------
پ ن :
گارگاه:
مطمئن ترین نقطه ای که توسط کوهنورد، سنگنورد و یا نجاتگر برپا میشود تا شوک حاصل از سقوط را تحمل نماید
به زبان ساده تر
محلی که طناب را به ان متصل می کنیم آنقدر باید مقاوم باشد تا کل فشارهای وارده را تحمل نماید .
این محل میتونه
یه درخت باشه یه تیکه سنگ باشه یا خود ماشین اتش نشانی باشه
یا ابزار مصنوعی باشه
کارابین:
خدمتتون عرض کنم که بین عُموم به قلاب شهرت داره ینی اکثر مردم میگن قلاب
تعریف درستش اینه
کارابین ها حلقه های فلزی هستند با دهانه متحرک که برای اتصالات از انها استفاده می شود
مانند : متصل کردن طناب به تونیک
از الیاژ تتانیوم و الومینیوم و فولاد ساخته می شوند . و دارای اشکال مختلفی می باشند
-----------
سعی می کنم تو تاپیک بعدی کارگاه های نجات و کارابین ها رو واستون تشریح کنم
از اینکه وقت گذاشتین و خاطره ام رو خوندین سپاسگذارم .
تلاش شما و همکارانتان را ارج می نهم با افتخار شما را به گروه دوستان وبلاگ نیشابور پیوند زدم
پیروز باشید
وبلاگ نیشابور
ممنونم
سلام داداش، خوبی؟ خوش میگذره؟ کلاسهای جالبی هم دارید، البته شیرینی سخن سبب جذب افراد میشه، موفق باشید
ممنونم
جالب بود...
شما چطوری هم دانشگاه میرید هم تدریس میکنید؟!
دانشگاه درس میخونم
اینجا تدریس میکنم
عجیبه؟
چقدر هیجان انگیزه
کاش منم می تونستم تو همچین کلاسایی شرکت کنم
کاری نداره برین تو هلال احمر محل سکونتتون ثبت نام کنین
خب چجوری با این وضع به درسای دانشگاتون میرسید؟!
با برنامه ریزی
سلام
خوبی؟ راستش من از پایین رفتن اصلا نمیترسم. اما از بالا رفتن خیلی میترسم.
دست خودم نیست هر کاریم میکنم تا این ترس از ارتفاع از بین بره نمیشه. فکر کنم چون یه بار که بچه بودم چون از کوه افتادم میترسم. خلاصه من عاشق گودال و این جور چیزام. موفق باشی
سلام
راز عزیز
ممنون میشم خاطره کوه رفتن تون رو واسم تعریف کنی
اگه مشکلی نداره ها
بحث تخصصی شد (آیکن دیانا که داره میره)
آبتین عزیز همیشه اینقدر مطمئن حرف نزن. بله منم میدانم کربلایی فلان و اینهارو. اسم کلبعلی ریشه تاریخی دارد و به معنای سگ علی میباشد.
دز زمان محمد بن عبدالله نیز این طایفه وجود داشتند. در ایران هم هنوز این طایفه وجود دارد در کنار طایفه بزرگ قزل بیگلو که از عشایر میباشند.
خاطره کوه را هم تعریف میکنم برات.
میدونین
چه جالیب
این ریشه تاریخی که فرمودین ممنون میشم منبعش رو هم ذکر کنین
قشنگ بود و مهیج !