خواب آلودگی راننده ، خواب ابدی را به محمد 8 ساله هدیه داد


تو اسایشگاه مشغول استراحت کردن بودم

صدای اپراتور رو میشنوم که میگه

نجات اماده باشن

با خودم گفتم حتما حادثه ای اعلام شده   دارن استعلام میگیرم

که یک هو  اپراتور اعلام کرد بچه های نجات حرکت کنین

سریع خودمون رو به ماشین میرسونیم و حرکت

 از ستاد فرماندهی اطلاعات مربوط به حادثه رو درخواست میکنم

دوست عزیزم آقای  حمید فتح ابادی در ستاد فرماندهی اطلاعات مربوط به حادثه رو به این شرح اعلام میکنن:

همکاران محترم اعزام بشین به سمت مشهد  کیلومتر 25  لاین برگشت 100 متر مانده به پاسگاه شهر قدمگاه  واژگونی تریلر بونکر سیمان

لباسامون رو تنمون میکنیم

بعد از 20 دقیقه به محل حادثه میرسیم

بونکر بین تو تا لاین از سمت شاگرد واژگون شده

طبق معمول همه جمع شده بودند

دستکش هامو دستم و کلاه ایمنی رو  رو سرم و عینک رو هم رو چشام میذارم

از ماشین پیاده میشم

یک تریلر و سمت راست بونکر واژگون شده می بینم

که با یه  زنجیر خودشو به بونکر متصل کرده (تصویر پایین)



که میخواستن به کمک تریلر ،بونکر واژگون شده رو برگردونن که نتونستن

راننده تریلر میاد جلو میگه:

آقا اگه اجازه میدین من زنجیرو جمع کنم

منم که دیدم این  زنجیر بهترین وسیله ایه واسه ثابت کردن تریلر

ازشون میخوام که تا پایان عملیات به همین شکل باقی بمونه

دوست عزیزم(همکارم) جناب قره داشی هم اینجاست ایشون هم اومدن کمک ما

اتش نشانی قدمگاه هم اومده اما متاسفانه  بدلیل کمبود تجهیزات نتونسته بودن . . . .

 و تیم اورژانس و می بینم که تو امبولانسشون نشستن

می رم جلو    

چی بگم  دلم سوخت  اخه واسه چی؟

محمد 8 ساله بین کابین مچاله شده در دم جان باخته بود .

راننده تریلر رو به علت جراحات شدید به مشهد اعزام کردن

اما این بار یک  حس تازه ای رو تجربه می کردم

تو حادثه های دیگه که سن فوتی ها بالاست

همیشه این حسو دارم که روحشون داره دور مون می چرخه

اما این بار این چنین حسی رو نداشتم

حس می کردم که محمد کوچولو خلاف اونای دیگه که دورمون می چرخیدن

گوشه ای ایستاده و داره مارو نگاه میکنه

نمی دونم واسه چی نمی دونم

محل حادثه رو ایمن و خودرو رو با الوار ثابت می کنیم

محمد کوچولوی ما رو شونه راست ارام خوابیده بود

قسمتی از بدنم و وارد کابین مچاله شده می کنم

بازوی چپ محمد کوچولو رو میگیرم

بازوی ظریفشو تو دستم حس میکنم

طفل معصوم      پاک امد و پاک رفت 

یک کم بلندش میکنم

تا ببینم کدوم قسمت از بدن ظریفش بین خَشِنی ورق های مچاله شده گیر کرده

 که متوجه میشم قسمت کمر و دست راستش گیر کرده بود



صورتش پر خاک بود سمت راست پیشونیش خونی بود

کفشاش از پاش دراومده و

پاهای کوچولوش رو زمین بود  

که هیچگونه تلاشی واسه زنده نگه داشتنش نشده بود  هیچگونه

 جمعیت همینطور از اطراف می اومدن

از همکارن نیروی انتظامی خواستیم که جمعیت و دور کنن

 خوشبختانه دورو برمون خلوت میشه

هوا خیلی گرمه

عرقِ رو پیشونیم سر میخوره و میره تو چشم

چشم میسوزه خیلی    کل لباسام خیسِ عرق میشه  هوا خیلی گرمه

عجله نمی کنیم

آخه محمد کوچولو خوابیده    خواب ابدی 

ست هیدرولیک رو آماده کار می کنیم  و با کمک دوست عزیزم جناب نصیب پور ،

با استفاده از 2 تا اسپریدر کابین مچاله شده رو باز می کنیم(تصویر پایین) و



محمد کوچولو رو خیلی ارام خارج می کنیم

تیم اورژانس و صدا میزنم تا بیان محمد کوچولو رو یه معاینه دیگه بکنن

پرستار میاد جلو

تو دستش یک گوشی و لارن گسکپ میبینم

گوشی واسه شنیدن ضربان قلب

اما لارن گسکپ و نمی دونم واسه چی دستش گرفته

پرستار بالاسر محمد زانو میزنه

گوشی رو رو قلب کوچیکش میذاره تا شاید  . . .

با لارن گسکپ دهان کوچیک محمد رو باز می کنه

تا جایی که من میدونم لارن گسکپ واسه انتوبه کردن (لوله گذاری) استفاده میشه

نه برای باز کردن دهان مصدوم

و تو همه کلاس ها هم به این موضوع تذکر داده شده

که از لارن گسکپ واسه باز کردن دهان مصدوم استفاده نشه

حالا اینجا واسه چی این کارو کردن نمی دونم

  و ملافه ای رو که از قبل برای پوشاندن فوتی ها  آماده کردیم و روش می کشیم





---------------------------------

ساعت اعلام حادثه:   14:55

رسیدن به محل:             15:15

مدت زمان عملیات:27 دقیقه

خاتمه عملیات:15:42

افراد تیم:

نصیب پور   نجاتگر

آبتین         نجاتگر

صدیقی      راننده

--------------------------------------


از تمام دوستان عزیزم خواهش می کنم که اگر تو این عملیات نکته ای رو از قلم انداختیم و رعایت نکردیم با راهنمایی هاتون  ما رو کمک کنین

با تشکر

آبتین



نظرات 13 + ارسال نظر
یک زن شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ق.ظ http://radepayeman.blogsky.com

خیلی دلخراشِ...!
خدا عمرتون بده...برای سلامتی شما دعا میکنم.

ممنونم
واسه اونایی هم که پشت فرمون خوابشون میادو نمی خوابن
دعا کنیم
تا با چشم خواب الود پشت رول نشینن
آمین

فائزه شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ق.ظ http://mypositivepoints.blogsky.com/

چقدر دردناک بود. طفلک معصوم

بله بسیار دردناک

دیانا شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ

آخی چگده گناه داشته..........ازون بیشتر مامانش گناه داره ...خیلی

----------------
ولی اون چشم و ابرویی که توی عکس چهارمه منو کشته
اصن اگه اون چشمه نباشه که دیگه نمیشه اسمشو ماشین سنگین گوشاست
---------------
خسته نباشی

متوجه نشدم
تصویر چهارم؟
ماشین سنگین؟

دیانا شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ق.ظ

راستی شما مشهد هستید؟؟؟
خواستم بگم اگه اونجایید هروخت میرید حرم منو زیاد زیاد دعا کنید

نه مشهد نیستم
اما مشهد درس می خونم
چشم

طیبه شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ب.ظ http://notes.blogfa.com

سلام
اخی.خدا نخواد برای کسی.

سلام
خدا نمی خواد
اما بعضی وقتها ای موجودات 2 پا یک کارایی می کنن که . . . . .

hasti شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:26 ب.ظ

سلام وخسته نباشد
به مدخسته ناژذیر
خیلی دلم سوخت
خیلی کارتون سخته
خدا کمکتون باشه
همین امروز یه تصادف دیدم که با برخورد با به ماشین بزرگ پاش از جاش درامده بود خیلی ناراحت شدم
منوباش میخوام تازه آتش نشان بشم
ماخانما دل جورت مثل شما مردا رو نداریم
خیلی اعصابم خورده از ذهنم پاک نمیشه
واقعا شما چطوری این صحنه هارو تحمل میکنید
خدا اجرتوت بده

۳ شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:40 ب.ظ http://301040.blogsky.com

آتش نشانی خیلی شغل شریفیه. تبریک می گم

سارا عدالتیان شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:47 ب.ظ

سلام

ممنون از گزارشتون

شاد و پیروز باشید

همچنین

راز شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:48 ب.ظ http://www.sahele-andishe.blogfa.com

سلام آبتین.
خیلی دلخراش بود. البته من صحنه های تصادف خیلی دیدم اما اصلا دوست ندارم مرگ بچه رو ببینم. عکسارو که انداختی مارو یاد 2 سال پیش انداختی. یادش بخیر. من دانشگاه تو شهر شما بودم. یادته قطار منفجر شد؟
یادش بخیر

بله
سخته

محسن جوووووووون یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ق.ظ

نظرتون درباره کامیون های MAKقدیمی (دماقدار)واینکه خطرتصادف منجر به جرح وفوت دراین کامیونها کمتر بوده وهست چیه ؟
وآیا اگر محمد کوچک داخل این کامیونها بود فکر نمیکنین الان دربین ما بود؟
اززحمات بیدریغ شماخصوصا آقای آبتین ونصیب پوربااون کتف اسیب دیدش کمال تشکر روداریم
موفق وپیروز باشید

خدمت محسن جوننننننننننننننننننننننم باید بگم که
بله فرموده جنابعالی صحیح
تو ان حادثه هم اگه تریلر از همین مدلی که جنابعالی فرمودید میبود
محمد کوچولو الان پیش خوانوادش بود
بهر حال نو که بیاد به بازار کنه میشه دل آزاد
حالا چرا این تریلر های دماقدار از رده خارج شدند باید بگم که یکی از عمده دلایلشون بالا بودن سپر این تریلر ها بوده.
بالا بودن سپر این تریلر ها در تصادفات از روبرو با خودرو های سواری باعث میشد که خودرو سواری تا نصفه به زیر تریلر بره و خسارات جبران ناپذیری رو ببار بیاره.
امیدوارم تونسته باشم جواب سوالتون رو بدم

somebody یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ب.ظ

سلام. خیلی خیلی غم انگیز بود. یه جورایی دلم گرفت. خیلی کوچیک بوده. طفلک بی گناه...
روحش شاد
از خدا میخوام که به شما کمک کنه. کمک کنه تا بتونید جون آدمایی رو که تو خطر افتادن و نجات بدید.
من دلم گرفت :(

ممنونم
موفق باشین

[ بدون نام ] شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:34 ق.ظ

سلام حادثه دلخراشی بود و کار شما هم تحسین آفرین
می شه بگید با چه نرم افزاری WATER MARK می کنید؟

سلام
ممنونم-
فتوشاپ

زهرا جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ب.ظ http://sedayam-kon.mihanblog.com

گریه میکنی وقتی جسد به این معصومی میبینی؟ یا عادی شده؟

گریه؟
نه واسه چی؟
بی احتیاطی برای مردم عادت شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد