مگه فاصله شما تا اینجا چقدره؟ واسه چی اینقدر دیر اومدین؟

سلام   بر شما

بر شما دوست عزیز که واسه وبلاگم وقت گذاشتین ، سپاسگذارم

متاسفانه مدتی میشه که بعلت مشغله کاری نتونستم بنویسم

منو ببخشین اما همه خاطراتم و اماده کردم و هر روز یکی از اونها رو درج میکنم و اکنون شما رو به خوندن اولین خاطرم دعوت میکنم



خدمتتون عرض کنم که  امرو ظهر تو سالن نشسته  و تو مشغول مطالعه مباحث امدادی بودم که یکهو ستاد فرماندهی خبر از حادثه میده.


سوار ماشین میشیم و حرکت

محل حادثه رو  از ستاد فرماندهی جویا میشیم

حادثه به این شرح اعلام میشه:

برخورد خودرو پژو 405 با پراید و محبوس شدن سرنشین خودرو پراید 

سریع لباسامو تنم میکنم .

به محل حادثه میرسیم

عینک و رو چشم میزارم و از ماشین پیاده میشم.

به سمت خودرو پراید میرم

اینقدر این دورو بر شلوغه که متاسفانه خودرو ما نمی تونه نزدیک بشه

با صدای بلند از رانندگان خودروهایی که  با پارک ماشینشون راه رو به ما بستند خواهش می کنم که ماشین هاشون رو بردارند .

میرم جلو متوجه میشم

که متاسفانه مصدوم حادثه طبق معمول با روشی کاملاً غیر ایمن و غیر اصولی  توسط اهالی محل از ماشین به بیرون کشیده شده

از دورو بری ها می پرسم :

مصدوم رو اعزام کردن به بیمارستان ؟ اورژانش بردتش

جواب میدن نه

گفتم نه . پس الان کجاست

گفتند که تو اون پرایدی که اونجا پارکِ گذاشتنش

سریع خودمو میرسونم به مصدوم

پسری نوجوان حدود 15 ساله رو میبینم که رو صندلی عقب خودرو دراز کشیده  گریه می کنه

در ماشین و باز میکنم در همین حین یک خانم میاد جلو میگه:

آقا واسه چی اینقدر دیر اومدین؟ مگه فاصله شما تا اینجا چقدره: واسه چی اینقدر دیر اومدین

منم همینطور که مصدوم و معاینه میکردم جواب دادم:

خانم ما 125 هستیم اورزانس نیستیم

مصدوم ما اسمش محمد بود

دستشو گرفتم و گفتم:

آقا محمد چشاتو بازکن

آقا محمد دست منو بگیر     چشاتو باز کن   میتونی دست منو فشار بدی؟

واسه اینکه مطمئن شم شکستگی نداره کل بدنشو با انگشتام حس می کنم

دنبال یه جابجایی   تغییر فرم تو سیستم اسکلتیش میگردم

که خوشبختانه چیزی حس نمی کنم

لباسشو میزنم بالا

رو شکمش یک موج قرمز تیره رنگ  میبینم

احتمال خونریزی داخلی رو میدم .

دورو برو نگاه میکنم

متاسفانه هنو 115 نرسیده

در همین حین خانمی هم که گریه میکرد(خانمی که از ما واسه تاخیر شکایت داشت) خودشو خواهر مصدوم اعلام میکنه و میگه: آقا حال داداشم خوبه؟ چیزیش نیست؟

منم جواب دادم: نه خانم خیالتون راحت باشه ، فقط یه کم ترسیده

خواهرشون از راننده پراید میخوان که سریع برادرشون رو به مرکز درمانی برسونه

منم گفتم: وایستین امبولانس بیاد

اما انگار صبر و تحملش تموم شده بود و نمی تونست داداشی شو تو اون وضعیت ببینه

منم که احتمال خونریزی داخلی داده بودم

به راننده گفتم که سریع  اما با احتیاط کامل محمد و برسون به بیمارستان.

به نظر خودم که بهترین کارو کردم ینی بهترین کار واسه مصدومانی که دچار خونریزی داخلی شدن،رسوندنشون خیلی سریع به مراکز درمانیه که ما هم این کارو کردیم .

محمد و بردن

اومدم سراغ خودروهای حادثه دیده

همکاران هم صحنه رو ایمن کرده بودن (بست باطری خودرو خا رو باز کرده بودن)

ترمز دست 2 تا ماشین حاثه دیده رو کشیدم

اورژانس هم میرسه اما محمد و برده بودن

بعد اومدیم سازمان علت تاخیر 115 رو رفتن به ماموریتی همزمان با این حادثه  و اعزام امبولانس از پایگاه دیگه اعلام  کردن.

تو خودروها دنبال مدارک شناسایی میگشتم که بردارم و تحویل پلیس بدم که چیزی پیدا نکردم

سوئیچ خودرو پراید روش بود ، برداشتمش و تحویل پلیس دادم

و تو خودرو پژو هم فقط یه گوشی همراه بود که اونو هم به رانندش دادم و اونم تشکر کرد

آخه معمولاً تو این شلوغی ها احتمال دسبرد زدن آدمای سودجو زیادِ.

کارشناس نیروی انتظامی هم در حال بررسی علت حادثه است.

ما هم محل رو ایمن و به سمت ایستگاه حرکت می کنیم.


 تو این تصویر هوایی شما فاصله پایگاه ما تا موقعیت حادثه رو با رنگ قرمز و فاصله پایگاه اورژانس تا محل حادثه رو با رنگ ابی میبینین و موقعیت حادثه رو با مربع زرد رنگ مشخص کردم .


باید بگم که این فاصله رو ما تو 3 دقیقه طی کردیم.

تاریخ حادثه:4-5-89

اعضای تیم:

مهدی رجبی   نجاتگر

آبتین     نجاتگر

احمد سخدری    راننده


نظرات 16 + ارسال نظر
فرخ یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ق.ظ http://chakhan.blogsky.com

از اینکه به دقت خاطراتت رو ثبت میکنی ، لذت می برم
آرزومندم تو و همه ی دوستانت همیشه در پناه حق موفق باشید ... به امید دیدار

ممنونم
لطف دارین
همچنین

دیانا یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ب.ظ http://d88.parsiblog.com

دستتون درد نکنه و خسته نباشید

خسته
نه خسته نیستم
ممنونم

[ بدون نام ] یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:28 ب.ظ

سلام آبتین جان میلاد صمیمی هستم
والا ما گزارش را (البته نه در انمدازه جام جهانی) نوشتیم تا مسوولین شفاف تر گزارش بدن اما ناگفته نماند بچه ها به منطقه رفتن ولی به علت دید کم برگشتن پایگاه
یا علی مدد

به به میلاد آقا
خوبین؟
کجایی بابا؟
آدرس وبلاگتون رو ندارم

[ بدون نام ] یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:29 ب.ظ

راستی میلاد صمیمی هستم از وبلاگ آموزشی پژوهشی عملیات جستجو و نجات

بله می شناسمتون عزیز

جاسوییچی یکشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ب.ظ http://jasooyichix.persianblog.ir

سلام رفیق...خوبی؟
میگم پایگاه دیگه ای نبود که به محل حادثه نزذیک تر باشه؟ طی کردن این مسیر طولانی که خیلی دردسر سازه...
یا حق.

سلام جاسوئیچی
خدمتتون عذض کنم که پایگاه دیگه بوده
اما پایگاه حریق
نزدیکترین پایگاه نجات به محل حادثه ما بودیم
جاسوئیچی جون
3 ایم مسافت رو تو 3 دقیقه طی کردن خوبه دیگه؟
خوب نیس؟

طیبه دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ق.ظ http://notes.blogfa.com

سلام
خدا هم به شماها خیر بده هم به اون راننده پراید که محمدو برده بیمارستان.

ممنونم

زینب دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ب.ظ

سلام
به نظر من وبلاگ شما ارزش بازدید بیشتری رو داره چون واقعا" زحمت میکشید و با این که خسته اید از عملیات و غیره اما با همون وضع بازم میاید و گزارشش رو مینوسید
واقعا" ممنون
خیلی خوشحالم که با شما و وبلاگتون آشنا هستم...
فعلا"...
راستی خاطره ی این عملیات تون هم مثل بقیه جذاب و قشنگ بود

ممنونم
لطف دارین

مریم فخیمی دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:35 ب.ظ http://asemanebedonemarz.persianblog.ir/

سلام.اگه ایرادی نداره بعدن میام خاطره تونومیخونم!
وبلاگم به روزه!بامدادجمعه این هفته شهاب باران پرساووشی قابل رویت خواهد بود.
....
زمین سیاره مادرمونه :)

فاطمه سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ق.ظ http://mahmehr.blogfa.com

خاطرات جالبی رو می نویسید .
همینطور ادامه بدید..

نظر لطفتونه
ممنونم

خانومی سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ب.ظ http://khanoomi.blogsky.com/

خدا عمرتون بده
واقعا تو اون لحظات سخت شماها فرشته نجات و قوت قلبین
مخصوصا اگر یکی مثل من کولی باشه و خیلی زود دست و پاشم گم بکنه
موفق و سلامت باشید

مریم فخیمی سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ب.ظ http://asemanebedonemarz.persianblog.ir/

خوندم!
سه دیقه که خوبه!اون خانومه دیگه چراشاکی بود؟هرچن شایداگه من خدای ناکرده جای اون خانوم بودم سکته رو زده بودم

نمی دونم
شاید

شعر کوهستان سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ب.ظ http://www.mory24.blogfa.com

سلام دوست من از تذکر بجای شما ممنونم
خاطرتون رو خوندم راستش آدم حادثه دیده خودش شاید هیچی اون لحظه رو درک نکنه اما بستگانش دلشون خونه پس به خاطر بستگان خودشم شده آدم باید مراقب خودش باشه

بله
موفق باشی

رسول جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ

سلام پسر بابا
چند روز بود دسترسی به شبکه نداشتم ولی امروز وبلاگتو خوندم
این خاطرتهم جالب بود باز هم دیر رسیدن امبولانس...

سلام رسول جون
خوبین؟
خانواده چه طور همه خوبن؟
بله باز هم آمبولانس . . . .

مریم شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:46 ب.ظ http://www.thornbirds.blogsky.com

تو اینکه نیروهای کمکی تمام تلاششونو میکنن برسن حرفی نیست ولی نمیدونم چرا هیچ وقت به موقع نمیرسن...البته یک علتش ازدحام مردمه که هیچ کاریم نمیتونن بکنن و البته همه با هم هماهنگ نیستن پلیس و آتش نشانی و یا اورژانس با هم باید هماهنگ کار کنن ولی انگار یک جای کار میلنگه !!!

مریم شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:48 ب.ظ http://www.thornbirds.blogsky.com

دور از جون شما یک خاطره هم من بگم از یک آقا آتش نشان مهربون!!!
تو خیابون انقلاب تو یک مغازه دنج کتاب فروشی بودم که صدای
ب بو یکی از این ماشیناتون در اومد از پنجره بیرون رو دیدم که هر چی این بنده خدا بوق میزد ملت میپیچیدن جلوش که زودتر از ترافیک در برن!! خلاصه آقا مهربونم نه زیر گذاشت نه رو ..تو بلندگوش داد زد خیلی بیشعوری!!! که من ولو شدم از خنده ولی یک چند لحظه بعدش یکی از همکاراتون تازه اومد تو کتاب فروشی و آدرس محل رو میپرسید... به اینجا که رسید دیگه موندم چی باید گفت! سیستم هایی که مسیر یابی میکنن و آدرس رو نشون میدن فقط مال ماشین های سیستم بالاست؟!! خوب واسه کار شما واقعا لازمه! چون انتظار نمیره همه آدرس ها رو بدونید ولی متاسفانه از ابزارهایی هم که هست درست استفاده نمیشه!

بهنوش شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:10 ب.ظ http://saeqeh.blogfa.com

امیدوارم حالش خوب باشه
سلام.من دوباره برگشتم و ازاین به بعد مرتب به اینجا سرمیزنم.ببخشید که تو این چندوقته نیومدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد