عکس یادگاری


سلام

خوبین؟

امروز صبح متوجه شدم که از سازمان تماس گرفتن و خلاصه من هم متوجه نشدم

تماس گرفتم با ستاد فرماندهی7:55

با من کار داشتین؟

آخه تماس گرفتین و متوجه تماستون نشدم

اپراتور جواب دادن:

آها یادم اومد

امروز جلسه ماهیانه است ساعت 8 صبح

جواب دادم الان خودمو میرسونم

رفتیم سازمان و عملکرد 1 ماهه سازمان ایستگاه مرکزی بررسی شد و

جلسه تموم

اومدم پایین

دوست عزیزم جناب توزنده جانی رو دیدم

ازشون خواستم یه عکس یادگاری با هم بگیریم

از اونجا که حمید آقای ما حرکت پرچم رو خیلی زیبا اجرا می کنن

ازشون میخوام که از من بعنوان یه ستون استفاده کنن و حرکت و اجرا کنن

جالب شده

نظر یادتون نره


نظرات 13 + ارسال نظر
جودی آبوت چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ق.ظ http://sudi-s.blogsky.com

چطوری این کارو کرده ؟!

جوهر چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:15 ب.ظ http://myprinter.blogsky.com

سلام
خدایی فتوشاپ نیست...
خیلی جالبه... خدا قوت

خورشید چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ب.ظ http://khorshidejonoob1.blogfa.com

سلام
خیلی جالبه . این حرکت جزو برنامه های آمادگی جسمانی شماست ؟ یا ایشون ژیمناست هستن یا چی ؟
خاطراتتون رو خوندم . شغل پر هیجان و در عین حال سخت و خطرناکی دارین . خدا قوت

فرنوش چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ب.ظ

سلام....
عکس واقعا جالبی شده....معلومه که بازوانی قوی و بدنی ورزیده دارید...دوستتون هم باتجربه هستن چون تعادل شما رو به هم نزده..........همچین ریلکس ایستادین که انگار نه انگار..
راستی واقعا دستتون درد نگرفت؟؟؟چند دقیقه تونستین وزنش رو تحمل کنید؟
عکاسش هم خوب بوده ...

باران چهارشنبه 28 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:06 ب.ظ http://www.bahaneto. blogfa.com

سلام
من شمارو لینک کردم
منو به اسم بنفشه اگر دوست داشتید لینک کنید
ممنون

ممنون

توزندجانی پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.iranclimbing.com

آبتین سلام.عکسمون جالب شده, مرسی که گذاشتی رو وبلاگتون. راستی مطالبت خیلی جالبه .اگه ممکنه در مورد سنگنورد های هم شهریت توش مطلب یا عکس بذار.

سلام حمید جون
چطوری مرد عنکبوتی؟
به روی چشم
شاد باشی دوست من

شاهد پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:03 ب.ظ http://www.emdadgar.com

سلام
چه باحال
از اون کارایی که من انجام میدم ایشون هم بلدن
عکس قشنگی شده

کلماتی از یک کوهنورد پنج‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:03 ب.ظ http://mortezasalehi.blogfa.com


سلام
خدا شما رو یک چشم بینا بدهد چون در آخر هر پست سمت چپ پستم رو نگاهی بیندازید نوشته منبع .......
بعدش من با آقای پارسایی تماس گرفتم و از ایشون برای درج پست هایم اجازه گرفتم بعد از اجازه از ایشون در اولین پست که به نام استفاده از تسمه و خود حمایت بود از ایشون تشکر کردم و منبع اصلی مطالبم رو درج کرده ام و هر کسی که پستم رو مطالعه کرده به این موضوع پی برده است پس جایی برای ابهام برای شما دوست عزیز نیست اگر هم دستم به شما برسه با شصت پام می کنم توی چشم جناب عالی که چنین حرفی بدون مطالعه نزنید

سلام
من اگه چشم داشتم منبع پستتون رو میدیدم
در ضمن من چشم ندرم که خواسته باین شصت پاتون رو . . . .

rb چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:17 ب.ظ

u r hot. post more pics plz

t n k

دختر نارنج و ترنج جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:49 ب.ظ http://toranjbanoo.com/

wow!
عجب عکسی.....
می گم ستون شدن هم به همون اندازه سخته؟؟؟؟؟

بهنوش دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:47 ب.ظ http://www.saeqeh.blogfa.com

عکس جالبی شده
چقدرقیافه تون عوض شده

سعید پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:44 ق.ظ

سلام آبتین جان کارت درسته وبلاگ تم حرف نداره من هرروز یه سری به وبلاگ شما وسایت آتش نشانی می زنم موفق وموید باشی.راستی منومیشناسی ببخشید بایدزودترخودمو معرفی میکردم فضلی هستم روابط عمومی سازمان خدمات موتوری

سلام آقای فضلی خوبین؟
راستش من هنو بجا نیاوردم
ممنونم که دفتر خاطراتم رو برگ میزنین
با سپاس
آبتین

مهسا چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:35 ب.ظ

بابا تو دیگه کی هستی!
دوستتتتتتتتتتت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد