شما که جلستون خصوصیه واسه چی می گین منم بیام ها. . .

ورود آبتین به این جلسه تمام سری ممنونع اعلام شد


همین چهارشنبه تو دفتر هیئت کوهنوردی جلسه ی، آقا  آبتین

شما هم بیا


این جمله ای  بود که جناب ملانوروزی تو مغازه دوستم (اسماعیل) به من گفتن

امروز بعد از یک سال و اندی دوری از سنگنوردی بخاطر شکستگی زانوی چپم  رفتم سالن

یادش بخیر   او قدیما  

بگذریم امروز چهارشنبه بود

ینی زمان برگزاری همون جلسه ای که جناب ملانوروزی خبرشو چند روز پیش به من  داده بودن

به اتفاق سعید آقا وارد هیئت میشم

ما جزء نفرات اولی هستیم که وارد هیئت کوهنوردی مون میشیم

یواش یواش همه اعضاء میان و کم کم باید جلسه رو شروع کنن

تو فکر فردا بودم  که باید برم دانشگاه که

دوستم سعید که کنار در ایستاده منو  صدا میزنه:

آبتین پاشو  پاشو بیا بیرون کارِت دارم

میرم بیرون                               

جانم سعید چی شده؟

هیچی میدونی آبتین

به من گفتن که جلسه خصوصیه  

جواب دادم : خب  باید بریم

نگاهشو به موزائیک های زیر پامون می دوزه و میگه :

آره شرمندم به خدا

بهش میگم: آها  ینی فقط من اینجا مزاحمم و من باید برم

شرمندم آبتین جان  آره  

به من گفتن که بیام این موضوع رو بهت بگم

منم جواب دادم مشکلی نیس پسر

بی خیال     مگه تو این جلسه هسته ییشون چی چی می خوان بگن که من مزاحمشونم

البته اصلاً ناراحت نشدما  خیلی هم خوشحال شدم که با این حرکت بهتر شناختمشون

و فقط به یه نتیجه رسیدم

اینم این بود همانطور که با جناب نیک منش رئیس قبلی هئیت کوهنوردی همکاری نداشتم

(البته ایشون درخواست همکاری هم از من نداشتنا) با رئیس این دوره هم همکاری نمی کنم

فقط یه چیزو مطمئنم که جناب ملانوروزی از سعید نخواسته بود که  با من صحبت کنه تا من وارد جلسه نشم.(شایدم . . . . .)

پ ن : جناب نیک منش حدود یک ماه پیش از ریاست هیئت کوهنوردی استئفاء دادن

حالا به هر دلیل

هرکی یه چیزی میگه

 واسه من که اصلاً مهم نیست

من فقط یه چیزو می دونم  قبول مسئولیت خیلی سخته و هرکسی از عهده این مسئولیت بر نمیاد حالا اینجا 2 حالت داره که نیک منش استئفا دادن:

1-     نیک منش نتونست از عهده این مسئولیت بر بیاد؟

2-     دُورو بَری ها نذاشتن که نیک منش کارشو درست انجام بده؟

من که نمی دونم آخه تو این مدت با ایشون همکاری نداشتم  تا علت استئفاشون رو بدونم

تو جلسه امشب هم قرار بود که یکسری تصمیم گیری انجام بِدَن

حالا اینجا یه چیز باقی میمونه

اونم اینه که حضور من تو این جلسه باعث ناراحتی کی شده که اومدن به سعید گفتن که آبیتن نباید تو این جلسه باشه اخه این جلسه خصوصیه خصوصی

 امشب کلی خندیدم  آخه خنده داره 

واسه من که خوب شد

علتشو بعداً میگم

راستی تو پست بعدی مفادی رو که تو این جلسه خصوصی تصویب شده رو ثبت می کنم

نظرات 11 + ارسال نظر
sayeh پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:33 ق.ظ

اِ...
اینا هم که مثل هلال هستن
خدا صبرتون بده،فقط همین

دختر نارنج و ترنج پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:16 ب.ظ http://toranjbanoo.com/


واقعا که....
اما اگه برای شما خوب شده اشکالی نیست...
وگرنه که میومدیم جلسه شونو با بولدوزر به هم می ریختیم!!!
حالا توی این جماعت آتش نشان یه آشنا پیدا کردیم برای روز مبادا!
هی عصبانیش می کنن.. می بینی تو رو خدا؟!!!

مریم فخیمی پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ب.ظ

نگفتی چرا دعوت کردین وحالامیگیدبرو؟؟

ارزو پارسا جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ق.ظ http://www.arezouparsa.blogfa.com/

سلام خوبید خوش میگذره اقا منتظر مفادش هستیم شاد باشی

SPEEDER جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:09 ب.ظ

ژمانی که هیـئت رییس داره , با زمانی که هیئت رییس نداره , واسه ما هیچ فرقی نداره...

واسه ما فرق داره

2دوست شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ق.ظ http://happy-birthday-toyou.blogfa.com/


[گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه]
توی همه ی روزهای یک سال هر آدمی فقط یه روز داره که مخصوص خودشه...
فقط یه روز که همه ی ادمهایی که دوستش دارند به یادش می افتند...
توی همون یه روز هست که تمام دوستاش دلشون میخواد به نوعی خوشحالش کنند...
بهش یاداوری کنند که همچین روزی رو از یاد نبردند و "تولدش" رو بهش تبریک بگن!

امروزم تولد یکی از دوستای شماس...یکی از همین لینکاتون...!
حالا اگه شما هم دوست داری این روز رو به "علیرضا:عشق من پرواز" تبریک بگی و تو جشنش شرکت کنی بیا به همین آدرسی که واست گذاشتم.
(ممنون میشیم اگه دوستان لطف کنن و از مرورگر اینترنت اکسپلورر(IE)استفاده کنن)
[گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه][گل][بوسه]

فرنوش شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ق.ظ

سلااااااااااااااام
ای بابا ..... عجب آدمایی پیدا میشه ها!!!!!!!!!
نشون میده که خیلی صبورید اگه من جاتون بودم خیلی بهم بر میخورد و حالم گرفته میشد
راستش همیشه همینجور بوده اونایی که لیاقت یه مسئولیتی رو دارن یا انتخاب نمیشن یا اگه هم بر حسب اتفاق انتخاب شدن توانایی عملکرد رو ازشون میگیرن...به خاطر همینه که اینقدر پیشرفت کردیم و موفقیم

بهنوش شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:42 ب.ظ http://www.saeqeh.blogfa.com

چون اینجا ایرانه،یحتمل هردوحالت ممکن میباشد!
خداروشکرکه برای شما خوب شد

الی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:30 ب.ظ http://elitanha67.blogfa.com

سلام آقا آبتین
عجب رشته ای رو انتخاب کردی رشته ای که بتونی به دیگران خدمت کنی که خدمت به خلق خدا خدمت به خداست... خوش به حالت.
اما دوست خوبم گفتی که ذهنم باید مثبت باشه ولی نمیشه ذهن من سرشار از بی اعتمادی به دیگرانه باورت می شه حتی به سایه خودمم شک دارم؟
ازت ممنونم که به کلبه تنهایی من قدم گذاشتی،سایه ات برقرار

سحر جا ویدی +منصور ه شفیعی دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:14 ب.ظ http://khyrkhah .blog fa.com

تا بلوی ورود آبتین ممنوع /جزوآیین نا مه جدید هست؟

شورش سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ب.ظ

سلام
ابتین جان، من بچه های قدیمی نیشابور هستم، در گذشته هم هیات به همین وضع بود یادمه دقیقا 16 سال قبل برای من هم همین مسایل پیش اومد و من بعد از 5 سال که تمام برنامه هام با هیات هماهنگ بود از هیات زدم بیرون و شدیم یه جمع کوچک و دوستانه 3 نفره.
فقط خواستم بگم که این وضع همیشه وجود داشته و دارای پیشینه تاریخی هم هست.

دلخور نشو

اون زمون به خاطر - همزمانی اجرای برنامه شخصی ما با برنامه هیات، اونهم با یک روز اختلاف زمانی - جلسه محاکمه و طرد برامون تو هیات تشکیل دادن و ما رو محکوم کردن
دقیقا بهمن ماه سال 1373بود.

سلام
خیلی دوس دارم ملاقاتتون کنم

شاد باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد