نمک ادویه هم میزنم تنگش



احوال شما

خوبین؟

بله ببخشین

سلام کردن یادم رفت

نزدیکای ساعت 14 بود

وای خیلی خسته  و گرسنم بودم

میام بالا

تو اسایشگاه خاطرات یک آتش نشان

وای نه

ناهاری در کار نیس

انگار میخوان از بیرون ناهار بگیرن   خاطرات یک آتش نشان

غذای بیرون

من که اهلش نیستم

فرمانده شیفت میاد پیشم میگه:   خاطرات یک آتش نشان

آبتین ناهار کوبیده هستی

نه عزیز من غذای بیرون کم میخورم    خاطرات یک آتش نشان

شما راحت باشین

میرم تو ستاد فرماندهی پیش اپراتور

دوستان هم ناهار صرف میکنن

دیگه طاقت ندارم

اینجاست که آبتین آشپزیشو باید رو کنه

میرم میوه فروشی کنار سازمان  خاطرات یک آتش نشان

سلام حاجی

علیک سلام

2 تا بادمجون برمیدارم

1 عدد گوجه

1 فلفل دلمه قلمبه  وای خدا من عاشق این فلفلام   خاطرات یک آتش نشان

مثل یه اشپز حرفه ای

مثل کجا بود بابا حرفه ای حرفه اییم   خاطرات یک آتش نشان

بادمجون و گوجه و فلفل رو میشورم

شعله بزرگه اجاق گازو روشن میکنم

2 تا بادمجون رو  رو شعله میذارم



با حرارت ملایم - وای چه بویی بلند شد

سیر رو خرد میکنم

تو ماهیتابه یه چرخیشون میدم  خاطرات یک آتش نشان


 

تو این فاصله زمانی گوجه و فلفل رو خرد می کنم



بعد از گذشت 20 دقیقه بادمجون ها رو بر میدارم

  به به چه بویی عالی شده  عالی

بابا ابتین ایول داری پسر

بادمجونارو پوس می کَنَم

به سیر های در حال جِلِزُ پِلِز کردن اضافه می کنم  خاطرات یک آتش نشان

خوب با هم مخلوتشون می کنم

نمک ادویه هم میزنم تنگش

بعد از گذشت اندک زمانی گوجه و فلفل رو هم اضافه میکنمخاطرات یک آتش نشان

این اسید معده داره منو می ترکونه

کم مونده با ماهیتابه همرو بزنم بالا

سریع سفره رو پهن می کنم

میرم پیش دوستم ابوالفضل(اسدی)

وای خدا

یه چیزو فراموش کردم

کشک نخریدم

از پنجره امار سوپری کنار سازمان رو میگیرمخاطرات یک آتش نشان

تعطیلههههههههههخاطرات یک آتش نشان

هیچی دیگه

همینطوری میل می کنیمخاطرات یک آتش نشان

چی از آب درومد نمی دونمخاطرات یک آتش نشانخاطرات یک آتش نشان



اینم دوستم آقا ابوالفضل اسدیخاطرات یک آتش نشانخاطرات یک آتش نشان



پ ن: ببخشین اگه تصاویر زیاد خوب نشدن با گوشی شکارشون کردم

نظرات 12 + ارسال نظر
پریسا چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ب.ظ http://crayon.blogsky.com

چه جالببببببببببببب!
سیر واقعا غذا رو خوش طعم میکنه.نه؟؟؟؟

دختر دریا پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ق.ظ http://seadaughter.blogfa.com

بازم این تزییناتتون رو غذا منو کشته

فاطمه پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 ق.ظ http://www.mahmehr.blogfa.com

سلام
وای این چه غذایی شد
وای نمیدونی چقدر ژیام نور سخته که
موفق باشی

عسل بانو پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ق.ظ

سلام
من همینطور که آب دهنم رو قورت میدادم و میخوندم به میرزا قاسمی فکر میکردم چی شد که آخرش کشک لازم شد ؟ کشک بادمجون با بادمجان کبابی ؟ خوشمزه است ؟ باید امتحان کنم ....

فرنوش پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ق.ظ

سلاااااااااااام...........
وای دهنم آب افتاد.......به نظر خوشمزه میاد
بابا کشک میخوای چیکار همینجوری هم میچسبه..
نوش جان....

ملیحه پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:52 ب.ظ http://barane52.persianblog.ir

سلام خوبید اون غذای شما احتیاج به کشک نداره چون میرزا قاسمی و باید بهش تخم مرغ میزدید دوست خوبم

شقایق پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ

اون موقع که دوره آتش نشان داوطلب می رفتم
مربی مون می گفت آتش نشانا باید از هر حرفه ای بلد باشن
اما دیگه آشپزی به عقلم نرسیده بود !!!

سونیا جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:25 ب.ظ http://soniarock.blogfa.com

سلام
بابا شما بچه درس خونید دیگه!!!
نه مثل بنده شب امتحانی!!! تفاوتش اینه!!!
درسای 2تا یونی رو سرم خراب شده....
واااااا شما دقیقه به دقیقه اپ میکنید
ای ولللل

جوهر شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ق.ظ http://myprinter.blogsky.com

سلام! نه بابا...
فکر نمی کردم که آقایون در این حد آشپزی بلد باشند...
نوش جان!

مریم شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:30 ب.ظ http://www.thornbirds.blogsky.com


به به....به نظر خوشمزه میاد...

مصطفی شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ب.ظ

بجه های کوهنورد متخصص غذای سریع و خوشمزه اتد.به اقای اسدی هم سلام برسون

زهرا پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:51 ب.ظ http://sedayam-kon.mihanblog.com

دهنم آب افتاد ! باور میکنی تا حالا میرزا قاسمی درست نکردم؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد