بعضی ها از دستش گریزونن(احساس مسئولیت)

سلام

اولش همه چیرو قبول می کننا

اما بعد یه مدت میزنن زیر همه چی

اولش خوب سفت و محکم می چسبن بهش اما یواش یواش بیخیال همه چی میشن

آخه شما که نمی تونی قبول نکن بابا

احساس مسئولییت 

بضی ها مسئول خودشون هم نیستن

بیخیاله همه چی هستن

بعضی ها نه فط خودشون رو عشقست

بعضی ها هم علاوه بر خودشون نسبت به دیگران هم احساس مسئولیت می کنن

نمی خوام از خودم تعریف کنما اما من  نسبت به هر موجود جانداری که اطرافمه احساس مسئولیت می کنم

به فکر همه هستم تا جایی که در تانم باشه به همه کمک می کنم

از خدا که پنهون نیس . . . . .

یه دوستی داریم که مدتی میشه تو یه امتحان بزرگه

منم سعی کردم که خیلی کمکش کنم خیلی

و بهشم گفتم که من نسبت به وضعییتی که داره احساس مسئولیت می کنم و تا جاییکه در توانم باشه کمکش می کنم

نمیدونم در مورد من چی فکر می کنه

اما همیشه از ته دلم از خدا خواستم که گره کارش باز شه

روز پنجشنبه بود اگه اشتباه نکنم

میگفت مثل همیشست ینی خوب نیس

منم گفتم که مزاحمت نمیشم رفیق راحت باش

شاد باش

فکر کنم بهشون بر خورد یادم نیس چی گفتن

اما ناراحتی رو تو چهرش دیدم  

خداحافظی کرد

من ناراحت نشدم

یادمه که /  وقتی ناراحتیش رو به من نشون داد  من قرآن می خوندم و از خدا می خواستم که گره کارش رو باز کنه

هر چی صلاحشه همون شه

بهش صبر بده و با منطق جلو بره    منطق

و تا الان هم خبری ازش ندارم

از اونجایی که من یه خورده سحرخیزم هر روز صبح  یه کم قرآن واسش می خونم از خدا می خوام که مشکل رو برطرف کنه

بازم میگم اصلاْ واسم مهم نیس درموردم چی فکر میکنه

----------------------------------

پ ن : امروز خیلی نگرانش بودم خیلی اما ازونجا که حس می کردم ازدست من ناراحته خبری ازشون نگرفتم و میدونم که اشتباه کردم اشتباه 

این چیزا تو رفاقت معنایی نداره اونقدر نگرانشونم که خاطرات امروزم (سقوط کارگر در چاه و محبوس شدن پیرمرد در منزل مسکونی) رو ثبت نکردم ینی تمرکز ندارم.


این موزیک شاید حرف دل رفیقمون باشه


شب بی من

نظرات 8 + ارسال نظر
فرنوش شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ب.ظ

سلاااااااااااام.........
مطمئن باشید خدا بهترین ها رو واسه دوستتون رقم خواهد زد....و خدا عالم است به همه چیز.....به حرفها و نگرانی هایی که تو دلتون موند و نتونستید یا نشد که به زبون بیارید و به دوستتون بگید و.......
اما نگران نباشید چون خدایی که اون بالاست هوای بنده هاش رو داره و در سخت ترین شرایط تنهاشون نمیذاره.....
.
.
و خدایی که در این نزدیکیست...

ملیحه شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ب.ظ http://barane52.persianblog.ir

سلام خوبی آبتین ؟ چقدر پست جدید

سمیر شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:19 ب.ظ http://www.shabhayekhatkhati.blogfa.com

الو الو 125 قلبم اتیش گرفت
اندکی صبر سحر نزدیک است

شایسته یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:54 ب.ظ http://azposhtedivar.blogfa.com

دل آزرده بودن گناه است و بس
پل آشتی یک نگاه است و بس

جهان کوچه ی سبز پیوندهاست
بهشت خدا پشت لبخندهاست

تو اندوه من باورت می شود
تو از عشق خیلی سرت می شود

....

و خدا نیاره که آدم از خودش گریزون باشه
برقرار باشی دوست عزیز
راستی جواب سوالت رو هم نوشتم
وقت کردی برو بخونش

زری یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.myheart-z.mihanblog.com/

خیلی خوبه که اینجا خاطرات و در واقع تجربیاتتون رو در مورد این شغل خاص در اختیار دیگران میذارید. براتون آرزوی سلامت و سعادت می کنم

شایسته یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:26 ب.ظ http://azposhtedivar.blogfa.com

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم

دختر نارنج و ترنج دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ب.ظ http://toranjbanoo.com

سلام آبتین عزیز
خوبی؟
دلتنگت بودم.. ببخش به خاطر تاخیرم.
امیدوارم دوستت دچار مشکل بزرگی نباشه. می فهمم حالت رو... و می دونم که چقدر سخته توی این برزخ گیر افتادن. انشالله که سوء تفاهمی اگه هست برطرف بشه و دوستت متوجه منظور و غرض اصلی شما باشه.
همه چیز خوبه؟ درس و مشق؟ راضی هستی؟

حسین سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ق.ظ http://fireman125.blogsky.com

آره واقعا با حرفهایه بی ربط خودشونرو از موضوع اصلی دور میکنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد