واسه 5 دقیقه زود رسیدن(تصویری)


سلام

امیدورام که همیشه

اهسته برونین

ایمن برونین

کمر بند ببندین بعد برونین

تا جنس مخالف از کنارمون گذشت

با خودمون نگیم که من روی تورو کم می کنم و

نی نی از من سبقت میگیری و ازین حرفا

جلوتر که میریم

تا یه تصادف میبینیما با خودمون میگیم:

دیگه رعایت می کنم

یواش میرم

بابا بخدا فرقش کمتر از 5 دقیقس

هی پارو  رو این پدال بی زبون فشار میدین که چی بشه

زودتر برسین

واسه 5 دقیقه

حلوا پخش میکنن؟   زود میخواین برین یارانه رو بگیرین آره؟

راستش رو بخواین اصلا قصد نداشتم این تصاویر رو اینجا منتشر کنم

چون واقعا رو روح و روان تاثیر منفی میذاره

و اصلا کار درستی نیس

ولی خب بعضی از ماها باید ببینیم

همیشه که نباید یه چیزو تجربه کنیم

بیایم از تجربیات تلخ دیگرون درس بگیریم و زندگی رو شیرین کنیم

خاطره ام رو کوتاه ثبت می کنم

---------------------------------------------------

23 ساعت از شیف کاریم گذشته 

الان صبحه

حدود ساعت 6

آشپزخونه رو کامل شستم

یخچال رو هم دستمال کشیدم

سطل زباله رو هم خالی کردم

که یه هو زنگ نجات به صدا در میاد

مثل همیشه خیلی سریع حرکت می کنیم

بیسیم روشن

ستاد فرماندهی اعلام می کنن

همکاران عزیزم سریعا اعزام شین کیلومتر 25 جاده سبزوار

لاین برگشت   سبزوار به سمت نیشابور

واژگونی خودرو پژو که راننده داخل خودرو محبوس شده

15 دقیقه زمان میبره تا برسیم

مثلا پست امداد جاده ای هلال احمر اونجا مستقره

همش نمایشی

یه پایگاه   با آمبولانس قرمز  با امدادگرایی که کاور های قرمز دارن

خدایی خوب تو چشمن

بی خیال  مثلا ست هیدرولیک (رها سازی) هم دارن

نمی خوام بگم اعزام نشدن

بیخیال ادامه این خاطره . . . . .

کجا بودم

آها تا موقعیت پژو  واژگون شده زیر 20 دقیقه زمان داریم

لباس عملیاتی می پوشم

بند کفشام رو هم محکم کلاه و دستکش رو هم دم دست میزارم

که ستاد فرماندهی اعلام میکنه

راننده خودرو فوت کردن

رو به عباس می کنم و ازشون می خوام که سرعتشون رو بیاره پایین

آمبولانس هلال احمر و 115 از لاین مخالف آژیر کشون از ما عبود می کنن

خدایا خودت رحم کن

خلاصه خودرو واژگون شده رو تو لاین مخالف می بینیم

یه پژو نقره ای واژگون شده

متلاشی شده متلاشی

مسیر رو میبریم و خودمون رو میرسونیم بالا سرش

از خودرو پیاده میشیم

دوک خط می چینیم

بچه های هلال برق خودرو رو قطع کردن

یه خاموش کننده هم با فاصله مجاز میاریم سر صحنه

خب یه بررسی می کنم

یه پژو واژگون شده

راننده پشت رول محبوس شده

از بین رفته

سمت راست خودرو واژگون شده

همسر آقای راننده  با صورتی پر از خون خیلی آروم خفته



و با فاصله 7  8 متری پسر نوجوونشون که اونم خیلی آروم و معصوم  پدر و مادر رو تنها نذاشته

چی بگم والا





واسه 5 دقیقه

بچه ها ست هیدرولیک رو درگیر می کنن

میرم جلو وضعیت بنده خدا رو یه بررسی می کنم

باید در ماشین رو کلا جدا کنیم به کمک کاتر  / قیچی هیدرولیک

نه نه بدون بریدن هم میتونیم بکشیمش بیرون

 به کمک فک(باز کننده هیدرولیک) ستون A رو  که به کف ماشین نزذیک شده باز کنم

میرم سراغ ستون A


فک رو کوبل می کنم



 فک رو بر میدارم 

خیلی آروم ستون A رو از کف ماشین باز می کنم





سوژه کاملا رها سازی شده

اوووووووووووو  پاهاش بین پدال گیر کرده

که حسن خیلی آروم پاش رو از تو کفش خارج می کنه

بعد دو نفری خیلی اهسته میکشیمش بیرون و می بریم کنار همسرش میذاریمش

داخل جیباش رو به امید پیدا کردن سر نخی از اسم و رسمشون میگردم ولی خب . . . 



به کمک دوستان زن و شوهر رو کنار هم تو خودرو بهشت فضل میذاریم و فرزنشون رو هم کنار پدر و مادر



بعد خودرو رو از حالت واژگونی خارج می کنیم .



 

دوستان قبلا گفته بودنکه چرا جوراب پام نیس باید بگم که همیشه جوراب ساق کوتاه پام می کنم


در حال برگشت به ایستگاه




-----------------------------------------------------

این خاطره مربوط میشه به 3 سال پیش

راننده: عباس تقی آبادی / فرمانده شیفت

مامورین نجات: علی برات زاده / حسن نصیب پور(عکاس و نجاتگر) / آبتین









نظرات 16 + ارسال نظر
نونوچه دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ب.ظ http://nonoche.blogsky.com

از آنم آرزوست

ابوالفضل دوشنبه 17 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ب.ظ http://www.mardankhatar.blogsky.com

آبتین تو این ۳ سال چقدر شکسته شدی واقعا که دیدن این تصاویر ناراحت کنندس

موافقم

ملیحه سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ق.ظ http://barane52.persianblog.ir

من هم با نظر ابوالفضل خان موافقم ولی چقدر دلخراش بود

دختر نارنج و ترنج سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ http://toranjbanoo.com/

سلام آبتین عزیز
چه تصاویر دردناکی.... درست می گی. همیشه وقتی یه تصادف می بینیم تا یک ساعت مثل (دور از جون بقیه خودم رو می گم) آدم رانندگی می کنم. اما بعدش دوباره.... هرچند من کلا سرعتی نمی رم. یعنی اصلا از اول ترسیده شدم. سر همون تصادف که عکساشو دیدی...
خدا رحمتشون کنه... دردناک بود....

ح.ج.ت سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ق.ظ

چی بگم والا

میراکل سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:06 ق.ظ http://tm67pearly.blogfa.com

وای خداجونم دلم ریش شد..
به خصوص اون عکسایی که هتوز نکشیدینشون بیرون...وااااییییی
-----
من هم میخوام اینجا یه خاطره بگم با اجازه:
دوم دبیرستان بودم با خونواده 4تایی میرفتیم بیرون شهر..به خاطر کمردرد بابام مامانم پشت فرمون یه هاچ بک کره ای بود..مامانم هم کلا با احتیاط می رفت نمیدونم میخواس شیشه رو بده پایین چیکار کنه که یهو فرمون تیز هاچ بک از دستش در رفت..من فقط دیدم ماشی داره به سرغت از جاده خارج میشه و تلاش مامانم برای متوقف کردنش..و بعد نزدیک 4،5تا معلق زد و تنها شانسی که آوردیم این بود که ماشین رو 4چرخ ایستاد و با بدبختی خودمونو کشیدیم بیرون!!!
----
شما هی تند تند آپ می کنی..ما هم که کرم کامنت..انگار اگه کامنت نذاریم میمیریم!!!

خدارو شکر که ماشین کره ای بوده
و یه تذکر با این مدل خودرو ها بیشتر از ۱۰۰ تا نرونین

فرنوش سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ق.ظ

سلااااااااام......
خیلی ناراحت کننده بود ....
با نظرتون موافقم خیلی از تصادفات هم بخاطر لج و لجبازی و رو کم کنی اتفاق میفته.....اما یه سوال داشتم چرا تا می بینن که یه خانم راننده ماشین هست میخوان اذیتش کنن؟؟؟؟برای خود من پیش اومده که در مسیر خودم مشغول رانندگی هستم و ماشینی که از لاین مقابل میاد عمدا دستش رو داده طرفم تا مثلا خواسته باشه حالگیری کرده باشه یا اتفاق افتاده که موتورسواران هم این خبط رو مرتکب شده باشن.. واقعا چرا؟؟؟؟؟؟نمیگن شاید طرف مقابل قادر به کنترل وسیله نقلیه نباشه؟؟؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
آخه اکثراین جور آدما فکر می کنن که از خانم ها سرن
فکر می کنن که خانم ها ترسوین
اصلا کخ دارن و مریضن
شما لطف کنین از مسیرشون خارج شین و واسه سلامتیشون دعا کنین

نونوچه سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:00 ب.ظ http://nonoche.blogsky.com

ظاهرا تولد وبلاگ شما گذشته... یه سال و چهار ماه!!!
مممممممممممممممممم خوبه... بچه تون هم می توونه راه بره و هم خودش غذا بخوره!!!

میسی... نکته سنجیه جالبی بود!!!

سلام
شما میخواستین واسه یکی دیگه نظر ثبت کنین اشتباهی واسه من نظر دادین

مهدی چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ق.ظ http://darkishemehr.blogsky.com

یه دوستی یه زمانی یه حرفی به من زد که خیلی جالب بود
"اگر آدما لذت آهسته راندن رو می دونستن چیه هیچوقت تند نمی رفتن "
این حرف به درد من که خیلی خورده
باره در حال رانندگی یادم اومده و باعث شده سرعتمو کم کنم
شما هم امتحان کنین

a چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:39 ب.ظ

khaterate ghadimi mizari
mikhay ye cant ta hadese dorost konam vasat
darzemn inghad be bechehaye helal ahmar gir nade nasalamti khidetam joze ona boodi

سلام
من همیشه واقعییت رو ثبت می کنم

ابوالفضل پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ق.ظ http://www.mardankhatar.blogsky.com

هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری

خیام

ندای 147 شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ب.ظ

که با اون کاورای قرمزشون توی چشمن....
نمیدونم چی بگم ..یه عده جوون که نه تضمین آینده شغلی دارن نه بیمه و نه پول و حقوق ثابت دارن تو جاده ها شبانه روز زحمت میکشن ..فهمیدی ...زحمت میکشن اونوقت می یای میگی اینطوری و اونطوری..میگی واقعیت رو ثبت میکنم ..برو واقعیت مسابقات والیبال ایستگاه تون رو ثبت کن....همین کارا رو میکنین که بعد چند سال هنوز بین نیروهای امدادی کل کل داریم..زجرشم مردم میکشن...
خیلی به بچه های آتش نشانی می نازی ...اگه کارت فقط اطفاءحریق که بچه های هلال رو شاخشونه..نجات در ارتفاع که حرف ندارن..جاده و ست هیدرولیک ..دمشون گرم...تنها فرقتون با هلالی ها اینه که تجهیزات بهتری دارین ...ولش کن برو همون پیشی رو از آفتابه در بیار..سری بعد باز به بچه های هلال چرت بگی میزنم وبتو هک میکنم بره هوا ..این آخری رو جدی گفتم ..بخند..آقای آتش نشان
***ای امدادگر باران باش و مپرس که پیاله های خالی از آن کیست**

سلام بر ندای ۱۴۷
راستی این ندای ۱۴۷ راه اندازی شد یا نه؟
اون زمانی که من تو پست امداد جاده ای هلال بودم همیشهواسه اعلام حادثه ملت مشکل داشتن

خدمت با سعادتتون عرض کنم که من خودم الان هر وقت وارد جمعیت میشم و ریاست جمعیت جناب دامنجانی منو میبینن میدونین چی میگن:
میگن: آقا آبتین شما اول امدادگر ما هستی بعد یه آتش نشان
بله افتخار هم می کنم که از سال ۷۹ عضو جمعیت هلال احمرم
و عنوان امدادگر نمونه و جوان برتر استان رو هم یدک میکشم
البته اینا افتخار نیستا افتخار اینه که یه لبخند رو لب یه درمونده بنشونیم

فرموده بودین:
نمیدونم چی بگم ..یه عده جوون که نه تضمین آینده شغلی دارن نه بیمه و نه پول و حقوق ثابت دارن تو جاده ها شبانه روز زحمت میکشن ..فهمیدی ...زحمت میکشن اونوقت می یای میگی اینطوری و اونطوری..میگی واقعیت رو ثبت میکنم
تو نیشابور خود من جز همین جوونا بودم و هستم
روز اول که پست امداد جاده ای نیشابور راه افتاد یادمع که خودمون کانکس و بردیم و مستقر کردیم
یادما اون روزا آب نداشتیم
باید یه مسافتی رو بر میگشتیم گالن های 20 لیتری رو آب میکردیم و برمیگشتیم پایگاه تو یه هفته ای که شیفت بودیم خلاصه از شستن ظروف تا استحمام مشکل داشتیم

در رابطه با مسابقات والیبال سازمان
راستش من اونجا هیچ خاطره ای ندارم که خواسته باشم ثبتش کنم

راستی به بچه های آتش نشانی نمی نازم من فقط به نجاتگرا و امدادگرایی مینازم که کارشون رو درست انجام بدن
در رابطه با اطفا حریق و نجات در ارتفاع هم باید بگم که تو نیشابور اینطوری نیس(تصویری هم میتونم خدمتتون عرض کنم)
تصورش رو بکنین امدادگری تو ارتفاع معلق با مصدومش 2 نفری سقوط کنن و بعد این آقای امدادگر بشه امدادگر نمونه استان
یا امدادگری که سر صحنه میره خورویی رو اطفا کنه و تا ضامن کپسول رو میکشه و شروع به اطفا می کنه تو همون ثانیه اول سر تا پاش از پودر خاموش کننده سفید میشه / فقط واسه رعایت نکردن یه تکنیک ساده
نمی دونم جنابعالی کجا تشریف دارین ولی حتما میدونین که آموزش جمعیت هلال احمر نیشابور واقعا ضعیف و مشکل داره
واقعا
مانور برگزار نمی کنن از کلاس های دوره ای و بازآموزی هم خبری نیس

نونوچه دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ق.ظ http://nonoche.blogsky.com

نه بابا ... اشتباهی نبود ...
منظورم از بچه وبلاگتون بود

الهام سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:18 ق.ظ http://pesaramtaha.blogfa.com

خیلی تکان دهنده بود
خدا به هیچ کس نشون نده

artin چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:55 ب.ظ http://www.rescuenay.blogsky.com

با سلام خدمتتون غرض کنم که این مشکلی که شما دارین میکین برمیکرده به ریاست جمعیت پایگاهی که هنوز توی این 10-11سال برق درستی نداره ،یک خودرو نجات درست حسابی نداره تازه همینی هم که داره همین امدادگردرست کردن و البته این مشکل فقط مربوط به نیشابور نمیشه همه کشور این مشکلاتو دارن وآموزش توی هلال احمر امری معمولی شده هی هرکی میرسه یک طرحی میده ویک کاری میکنه واین فقط برای امدادگرا مشگل درس میکنه وامدادگرتوی این دوره ها هیچی یاد نمیکیره مکه ما وشما و بقیه امداگرا از این دوره ها چیزی یادگرفتیم هرچی میکن تکراری وچیز جدیدی توش نیست وان اقا که توی هر دوره داره از مشهد میاد ومثلا مربی هی میاد توی دوره ها میگه من به تصادف رفتم فلانی آمبولی شد فلانی مرد تازه جالب اینجایه که هر دفعه یه جوری تعریف میکنه هنوز توی باند سه گوش،باند چهار شاخ مونده بابا دنیا داره پیشرفت میکنه یکم داروشناسی یا چیزایی دیکه یاد بده تا حداقل اگه بدرد کسی نخورد به درد خودش بخوره نکه مثل بعضی از امدادگرا که فقط اسم یک دارورو یاد میگیرن وهرجا که میرسن برای هرچیزی اونو تجویز می کنن ودر مورد خودرو نجات توی هر پایگاه فقط یک راننده وجود داره اخه مکه میشه که هم با امبولانس رانندگی کنه وهم با خودرو نجات بازم این برمیگرده به اون جناب رئیس محترم واون اقایان بالادستی که فکر این روزارو نمیکننن
اخه اگر یه خار توی دست خودشون یا خانوادشون بره تمام نیروها وتمام لوازم امدادی رو حتی بالگردو بسیج میکنن تا این خارو در بیارن اما اگر برای سایر مردم اتفاقی بدتر از این بیوفته هیچکس کاری انجام نمیده من اینو با چشمای خودم دیدم وحتی در بعضی موارد اون کاور و اون آمبولانس فقط نمایشی هست درسته
امااز حق نمیشه گذشت حالا هلال احمر کلاس بازآموزی نمیزاره ما که خودمون میتونیم اطلاعات مونو بیشتر کنیم

امدادگر چهارشنبه 13 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ب.ظ

چی بگم حتما هلال احمر اینجا کاری نکرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد