شیطون مامان / عزیز دلم / حالت خوبه و یه کوچولو هم دعواش کرده

سلام

این خاطره جالب و تصویریه

جالب که نه اخه یه موجودی واسه یه مدت زمانی دچار استرس و ترس بود

ازش ممنونم که با ما همکاری کرد و اروم بود

خدمتتون عرض کنم که تو سالن نشستم و مشغول تی وی نگاه کرذم

صدای بیسیم بلند و بچه های حریق هم مامورییت

خلاصه اعلام می کنن که حریق اطفا شده و در حال لکه گیری هستن

صدای اپراتور رو میشنوم

چی شده خانم

کجا؟ تو آفتابه؟ ادرس بفرمائین؟

حدس زدم که حتما باز یه موجودی تو این افتابه گیر افتاده

تیم حریق در حال بازگشت به ایستگاه هستن

ستاد فرماندهی آدرس میده که بچه ها برن محل و این موجود فضول رو از دام آفتابه نجات بدن

بعد از گذشت مدت زمان اندکی می بینم که بچه ها اومدن ایستگاه

با یه افتابه مسی که یه پیشی کوچولو سرش تو این افتابه گیر کرده

خندم گرفته بود

طفلکی پیشی

صداش در نمی اومد  دمش رو هم جمع کرده بود

جالب بود

زمان و از دست نمیدیم

خیلی سریع لوازم مورد نیاز واسه بش رو برمیداریم و شروع

پیشییه ما دستاشم فکر کنم داخل افتابه شده

خیلی آروم دستاشو خارج می کنم

میمونه سر مبارک

سری آفتابه رو باید برش بدیم

دستش دستم می کنم و عینک هم به چشم

پیشییه شیطون ما شانس اورده که جنس آفتابه مسی بود

وای فکرشو بکنین اگه جنس افتابه چدنی می بود

طفلکی صدای برش اذیتش می کرد

خیلی آروم شرو به برش زدن می کنم / بکمک کمان اره و هندپیس

کار حساسی بود  اگه عمق برش زیاد میشد

امکان آسیب رسیدن به گردنش بود و کار ما سخت تر میشد

با دقت زیاد خیلی اهسته آفتابه رو برش می زنیم

و این دلیل نمی شه که چون انسان نیس ما دقت نکنین

البته همه اینطوری فکر نمی کننا ولی خب این جزو وظایف ماست

پیشییه خیلی جالب شده

شبیه خانم های افریقایی که حلقه های کشیده تو گردنشون میندازن شده

اصلا تکون نمیخوره

خیلی اروم  خونسرد  سکوت اختیارکرده تا نجاتش بدیم

بر خلاف انسانها که اینقدر ناسزا و سروصدا می کنن نا

ینی این پیشی حتا یه غر کوچیک هم سر ما نزد

خیلی ناز و خوشگل بود

می گفتم: تو مرحله بعد به کمک قیچی ورق بری خیلی آهسته شرو به برش زدن آفتابه می کنم و

گربه ازاد میشه

گربه رو بغل می کنم و میبریمش خونش

از بچه های حریق ادرس خونه بنده خدایی که گربه تو خونش بوده رو میگیریم و حرکت

میرسیم در خونه

در میزنیم

یه خانم خندان میان بیرون

میگم: خانم این گربه سالم خدمت شما

بنده خدا کلی تشکر می کنن

پیشی کوچولو رو خیلی اروم تو حیاط خونه رها می کنم

خیلی سری میره پیش مامانیش و مامانیش هم یه کم خرخر و غرغر میکنه

حتما به پیشی کوچولو گفته:

شیطون مامان / عزیز دلم / حالت خوبه و یه کوچولو هم دعواش کرده

---------------------







تاریخ حادثه: 2 سال پیش

مدت زمان عملیات: 40 دقیقه

نجاتگران: احمد سخدری / احمد بی یار عارفی / مهدی رجبی / آبتین

نظرات 14 + ارسال نظر
سارا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ق.ظ http://seacave.blogfa.com

خسته نباشی آبتین عزیز

یکی از بهترین خاطراتی بود که خوندم

ح.ج.ت جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:31 ب.ظ

عجب جونبی داشته طفلی

میگن گربه 7تا جون داره

میگن
اما اینطوری نیس
گربه ها موجوداتی بی آزاد که ما موجودات 2 پا همیشه مورد آزار و اذیت قرارشون دادیم

رحیمی نژاد شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ق.ظ http://msds2007.blogfa.com

با سلام به شما دوست عزیز
در خصوص استفاده از مطالب وبلاگ MSDS فارسی مشکلی وجودنداره میتونین با ذکر منبع منتشر کنین . ضمنا ممنون از توجه شما.
مطالبتون جالب و فید و آموزندهاست. موفق باشید

ناهید کوچولوو شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:59 ق.ظ http://mohandes-kocholooo.tk/

تا حالا از این آفتابه ها ندیده بودم

گربه تاوان کنجکاویش رو پس داد

فرنوش شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:00 ق.ظ

سلااااااااااام......
خودمونیما چه پیشی شیطون و ملوسی بوده ها......آخه اون تو دنبال چی میگشته؟؟؟
راستی چرا پیشیه خوش شانس بوده که جنس آفتابه مسی بوده؟؟؟؟

سلام
به خاطر اینکه مس فلز نرمییه
ینی خیلی راحت برش می خوره

میراکل شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ق.ظ http://tm67pearly.blogfa.com

ما هرچی می کامنتیم نمییییاد

دختر نارنج و ترنج شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ب.ظ http://toranjbanoo.com

سلام آبتین عزیز
خوبی؟
آخی..... دستتون درد نکنه.... طفلکی چقدر ترسیده بوده... اما مطمئنم خیلی از همه تون ممنونه.. هم خودش هم مامانیش...

ملیحه شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:11 ب.ظ http://barane52.persianblog.ir

آبتیننننننننننن

ابوالفضل یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ق.ظ http://www.mardankhatar.blogsky.com

اها این شد یه خاطره مامانی دوس داشتنی افسرده شدیم از بس خاطرات مرگ و میر دار خوندیم

میراکل یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ق.ظ http://tm67pearly.blogfa.com

آخ این پست عالی بود..هرچی با اون یکی پست قبلی افسردگی گرفتم با این یکی روحم تازه شد..چه کار خوبی کردی نجاتش دادی ..عکس یکی مونده به آخر خداست..نگش دار اگه مسابقه عکاسی حیوانات بود بفرست..

راستی یه سئوال فنی..این لکه گیری یعنی چی؟

میراکل یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ق.ظ http://tm67pearly.blogfa.com

آها..ممنون..خیلی خوب توضیح دادین..اون خوابه بود یه بار داشتین میدیدن ها..همون تدریس و اینا..ایشالله زود عملی میشه

خواهش
ممنونم

آیدا حقی دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:34 ب.ظ http://picbank.mihanblog.com

سلام، خیلی از مطالب وبلاگتون خوشم اومد، واقعا جالب بود،
در ضمن ممنون از اینکه به ما هم سر زدید.

picbank.mihanblog.com

آرمان سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:55 ب.ظ

هه

کامیشا شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:01 ب.ظ http://kamiisha.blogsky.com

دستتون درد نکنه .خسته نباشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد