میبنی چقدر ساده شادی هامون تبدیل به گریه میشن اگه....


نظرات 6 + ارسال نظر
امدادگر سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ب.ظ

واقعا زیبا بود

:)

زجاجی چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ق.ظ

باز خدا رو شکر که افراد خانواده سالمن می تونست حتی بدتر از این هم باشه...
چند هفته پیش توی دولت آباد اصفهان چهار تا خانم یک خانواده که قرار بوده فردا پدر و برادراشون از کربلا برگردن؛ خونه رو تمیز می کنن و می رن تا استراحت کنن اما بخاری ظاهرا مشکل پیدا کرده بوده و سه نفرشون دیگه هیچ وقت زائر رو ندیدن اون یکی هم به خاطر مشکل آسمش زنده مونده بود!!!

مانلی شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ق.ظ http://www.maneliii.blogfa.com


از هـــر مسئله ای که تنهـــا راه حلــش، " گــــذر زمـــــان " است بیــــزارم…!

دختر نارنج و ترنج شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:12 ب.ظ http://toranjbanoo.com

وای باورت می شه چند شب پیش داشتم یه همچین چیزی رو تجربه می کردم؟
برق قطع شد.. یعنی کابل اصلی که به بلوک ما میاد سوخت و چندین ساعت بی برق موندیم. شمع روشن کرده بودم به تعداد زیاد. یه دستمال کاغذی هم گذاشته بودم که هی اشک شمع ها رو بگیرم که راه نفس شعله رو سد نکنن. یهو غافل شدم ازشون، شمع ها به ته رسیده بود و... شعله رسیده بود به دستمال کاغذی.
حسابی ترسیدم... اما خب، خدا رو شکر اتفاقی نیفتاد.
ممنونم از این فیلم خوبت..

خدایا شکر بخیر گذشت

هدایت شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:56 ب.ظ

چه عجب آپ کردی اقای ابتین؟؟؟ دارم از تعچب شاخ در می ارم

سلام
پس کوشش

دااااش ممد چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:42 ب.ظ

سلام ببخشید اینقدر دیر نظر دادم ولی واقعا درگیر بودم
مرسی جالب بود

خواهش می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد