-
قابل نداره میشه 1 صلوات
پنجشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1389 19:42
حدود ساعت 11 بود آره که دیدم بچه ها دارن صدام میزنن که برم پائین با خودم نیاوردم صداها بالا گرفت و اصلاً بی خیال من نمی شدند لپ تاپ و خاموش کردم و رفتم پائین پائین که رسیدم چشم خورد به 1 خانم که با دخترشون اومده بودند سازمان چشم افتاد به ورم انگشت دخترشون متوجه شدم قضیه چیه تا تهش همه چی رو خوندم سلام و احوال پرسی...
-
خانه دوست کجاست؟
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 08:32
خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: "نرسیده به درخت کوچه باغی است که از باغ خدا سبز تر است و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می آرد پس به سمت گل تنهایی...
-
اخراجی های 3 این بار تو شهر ما ساخته شد
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 11:56
اخراجی های 3 سلام خسته نباشید فقط همین رو بگم که جمعی از مربیان و زحمت کشان سنگنوردی شهرمون تو مسابقه سنگنوردی رفته بودن که از حق شاگرداشون دفاع کنن که چشمتون روز بد نبینه بنا به دستور ریاست هیئت کوهنوردی اخراج شدن اسامی اخراج شدگان: وحید جعفری ( سابقه 4 سال مربیگری) ادریس انتظاری ( عضو تیم ملی) محمد رضا صالح آبادی(...
-
یک روز در دامان طبیعت
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 20:30
سلام دعا میکنم همیشه شادِ شاد باشین کنار خانواده باشین و گل خنده همیشه رو لباتون خودنمایی کنه رفتیم کوه جاتون خالی دیروز بعد از 6 ماه رفتم کوهنوردی اوضاع پام هی خوب بود خوشبختانه درد نداشت شکستگی زانوی چپم رو میگم خودم فکرشو نمی کردم که بتونم این همه راه برم البته پیمودن ایم مسافت با اوضاع پام واسم خیلی زیاد بود با...
-
آتش نشانی که مرده را زنده کرد(حتما بخونید)
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 10:20
طی تماس تلفنی مبنی بر اینکه یک بنده خدایی قصد خودکشی داره و میخواد خودشو از بلندی پرت کنه پایین. تیم نجات به محل اعزام میشنو خلاصه دورو بر شلوغ همه اعضای خانواده بنده خدا سروصدا و بگیرو ببند یکی از اعضای خانوادشون به تیم نجات میگه: موضوع خانوادگییه شما دخالت نکنین خلاصه واسه بررسی کردن و جویا شدن حال بنده خدا(کسی که...
-
خانم ها همشون فرشتن
پنجشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1389 00:27
سلام تو اسایشگاه نشسته بودم و با لپ تاپم تو نت ،که یک هو زنگ نجات بصدا در اومد. سریع خودمونو به آشیانه رسوندیم و درهای اشیانه باز سوار ماشین شدیم و حرکت از این به بعد رو تو ذهنتون مجسم کنین: ماشین راه افتاد آژیر و گردون روشن بیسیم بصدا در اومد فرماندهی : 109 فرماندهی تیم نجات:10-2 فرماندهی:آدرس رو اعلام کرد نوع حادثه...
-
شما دانشجوی من هستین؟
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1389 12:29
سلام دیروز بعد از مدتها رفتم دانشگاه بله دانشگاه بجرات میتونم بگم که در مجموع ترم قبل و این ترم فقط 1 روز دانشگاه بودم فکر بد نکنین مشکل داشتم و یک کمی از این مشکل همچنان ادامه داره نمی دونم خاطرات قبلیمو خوندین یا فقط بخاطر موضوع حادثه 6 ماهه گذشته تصور کنین وارد کلاس شدم (نفر اخر بعد از استاد وارد کلاس شدم) سلام...
-
حضور در دفتر معاونت عملیات
دوشنبه 30 فروردینماه سال 1389 00:04
حدود ساعت 10 - 11 صبح بود که یک هو اعلام کردند برم به دفتر معاونت عملیات در زدم و وارد شدم سلام مع عملیات : علیک سلام خوبین رفتم جلو (احوالپرسی گرم) یک هو دیدم مع عملیات سازمان ازم تشکر کرد و یک هدیه (کیف دستی) و لوح تقدیر (فرصت نشد لوح تقدیرو بخونم) به من دادن، تشکر کردم و یک نگاه به لوح تقدیر کردم گفتم که بسیار...
-
همیشه پر نور باشین با شما دو تامممممممم
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 21:52
یا هو درود دعا میکنم که همیشه پر نور باشین کی؟ بریم ادامه مطلب و بخونیم شما 2 تا دیگه اره شماااااااااااااااا 2 تاااااااااااااا متوجه نمی شم بلند تر بگین چی شده ؟ یک نفری نه یک نفر نیستین میشه گفت 1 جفتین چقدر شفافینا میتونم خودمو ببینم با شما 2 تام دیگه اینجوری خیره شدینو دارین می خونین آره با چشاتونم همیشه پر نور...
-
یاد این فیلم جنگی یا افتادم
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 12:09
سلام هی چی بگم از دست این دانش آموزان دیروز تو سالن واحد اموزش سازمان بودم (در مسیر کلاس) ورودی کلاس 2 تا از دانش آموزا به هم پریده بودن مثل خروس جنگی از سرو کول هم بالا می رفتن از سرو کول هم بالا می رفتن به دیوار تگیه دادمو همینطور نگاشون کردم هیچی نگفتم اونا هم منو ندیدن تو همین حین یکی دیگه از دانش آموزا از دور...
-
حلقه دردسر ساز
جمعه 27 فروردینماه سال 1389 06:37
دیشب حدود ساعت 1 بود که یکی از همکارا اومد بیدارم کرد. چشامو باز کردم گفتم چی شده؟ همکار:الان از اورژانس 2نفرو فرستادن ظاهراً 1 حلقه تو دستش گیرکرده و بدجوری داره خونریزی می کنه. به همکارم گفتم شما برو پایین من میام. بلند شدمو اورکتم رو پشیدم رفتم پائین. یک پژو405 جلو سازمان پارک کرد و 2 تا جوون اومدن داخل دستشو نگاه...
-
تلویزیون خونه ما سیاه و سفیده
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 11:11
سلام کلاس های درون سازمانی شروع شده و من مدرس امداد و کمک های اولیه هستم دیروز جلسه اول بود فعلا واسه همکاران جدیدالورود کلاس گذاشتن کلاس های متنوعیست (شیمی حریق / آشنایی با نردبان ها / امداد و نجات / کمک های اولیه ----------------------- وارد کلاس شدمو بعد از معرفی خودمو و اشنایی بیشتر با همکاران جدید شروع کردم به...
-
شلوار گرم
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 10:55
سلام خوبین؟ خدا رو شکر. حدمتتون عرض کنم که اصلاً تو ذهنتون مجسم کنین باشه وارد کلاس شدم با دانش آموزان متوسطه . . . . . رشته اتش نشانی کلاس داشتم وارد کلاس شدم یکی از بچه ها پشت تریبون نشته پاهاشم رو تریبون تا منو دید پاهاشو جمع کرد من گفتم : راحت باش دانش آموز: نه اقا اینجا جای شماست رفتم پشت میز . میزو دستمال کشیدم...
-
لهستانی ها در غم و اندوه از دست دادن رهبران خود( تصویری)
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 09:19
در حادثه سقوط هواپیمای حامل رئیس جمهور لهستان که قبل از نشستن در فرودگاه "سمولینسک" در غرب روسیه رخ داد، تمامی سرنشینان این هواپیما از جمله کازینسکی، همسر وی، رئیس بانک مرکزی لهستان و رئیس ارتش این کشور کشته شدند. این هواپیما از نوع "توپولوف TU-154" بوده و در فاصله 1،5 کیلومتری فرودگاه سمولینسک و...
-
لهستانی ها در غم و اندوه از دست دادن رهبران خود
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 09:18
-
حالشو ببر
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 16:58
بی خیال شو و دنبالم بیا فقط مواظب باش خیس نشی بی خیال شو و دنبالم بیا فقط مواظب باش خیس نشی دنیا رو سخت نگیر و لبخند بزن دوست من
-
لحظه ای از خود متنفر شدم متنفر
جمعه 20 فروردینماه سال 1389 23:44
امروز میزبان کودکانی معصوم بودیم کودکانی که دنیا را لمس می کردند اما نمی دیدند معصوم و پاک / پاکِ پاک درست حدس زدین نابینا بودند از اول زندگیشون هیچی ندیدن جز یک پرده مشکی جلو چشماشون سخته خیلی سخته اما شاد بودنا شاد و شکرگذار باید می بودینو می دیدین که چه . . . . ۹ جوری با انگشتای کوچیکشون کلاه،اورکت و پوتین آقای آتش...
-
5 ماه گذشت
جمعه 20 فروردینماه سال 1389 23:36
سلام دارم خدمت همه دوستی خودم / امیدوارم هرجای این کره خاکی هستین شاد و سربلند باشینو قدر سلامتیی خودتونو بدونین / نمی دونم خاطرات قبلی مو خوندین یا نه / می دونین واسه چی گفتم قدر سلامتیی خودتو نو بدونین ؟ نمی دونین دیگه . یاید بگم که الان نزدیک 5 ماه از اون حادثه میگذره از اون سقوط ناگوارم تو سازمان / تو این اتفاق...
-
۱ حادثه
جمعه 20 فروردینماه سال 1389 23:30
سلام دارم خدمت همه دوستای خودم . باید بگم که حدود 1۵۰ روزه پیش برای من در محل کارم ( آتش نشانی) یک حادثه رخ داد اونم چه حادثه ای در حال نصب پرچم بودم که یک هو از چرثقیل جدا شدمو چشمتون روز بد نبینه یک سقوط 6-5 متری تو باغچه ، شانس آوردن که تو باغچه . آره زانوی چپم آسیب جدی دیدو کار به جراحی و ثابت کردن قسمتی از مفصل...
-
سوگند نامه
جمعه 20 فروردینماه سال 1389 23:01
از پس اجساد سوخته، خانه های ویران و مردم خاکستر نشین یک لبخند که زنده بودن و آرامش را بشارت دهد، برای ما کافی است. بوی آب و آتش می دهیم و اضطراب لحظه ای را در جدال با مرگ لمس کرده ایم. سوگند من گواه معتبر عشقم به مردم است و آن چه نشانی از زندگی دهد: «به پیشگاه خدای بزرگ و عدالت اجتماعی سوگند یاد می کنم تا پای جان بدون...